برنامه ریزی فرهنگی
مقـدمـه :
برنامه ریزی مهمترین وظیفه هر مدیر و یا سازمانی است كه با منابع محدود سعی در نیل به اهداف مشخص دارد. در ادبیات مربوط به برنامه ریزی اصطلاحاتی همچون برنامه ریزی اقتصادی و اجتماعی مفاهیمی جاافتاده و رایج هستند. ولی برنامه ریزی فرهنگی، اصطلاحی است كه اگرچه در برخی كشورهای پیشرفته سالیان زیادی است كه مد نظر برنامه ریزان قرار گرفته است ولی در كشور ما سابقه چندانی ندارد و مروری به جایگاه بخش فرهنگ در چند برنامه كلان اقتصادی - اجتماعی كشور كه در سال های قبل و بعد از انقلاب اجرا شده است صحت این ادعا را كاملاً روشن می كند.
تاریخچـه :
برنامه ریزی دارای انواع مختلفی است و اشكال گوناگونی دارد. بطور مثال، برنامه ریزی فرهنگی برحسب سرمشق های اساسی موجود به صور مختلفی طبقه بندی می شود. وجودسرمشق های آرمان شهرگرا، واقع گرا، راهبردی و توسعه گرا منشأ پیدایش انواعی از برنامه ریزی های فرهنگی شده است.
می توان براساس میزان فراگیری و پیوستگی برنامه ریزی های فرهنگی به صورت بندی دیگری در زمینه طبقه بندی انواع برنامه ریزی فرهنگی دست یافت. بر اساس مورد اخیر به دو نوع برنامه ریزی فرهنگی گسسته و پیوسته می توان اشاره كرد. برنامه ریزی گسسته به نوع خاصی از برنامه ریزی فرهنگی اطلاق می شود كه برنامه ریزان در هر حوزه بطور مستقل و جداگانه مبادرت به برنامه ریزی می كنند و لذا میان بخش های مختلف آن ارتباط و همبستگی ارگانیكی به چشم نمی خورد. از سوی دیگر، در برنامه ریزی فرهنگی پیوسته، برنامه ریزان با مدنظر قرار دادن الگوی كلی و نظمی اندام واره ای مبادرت به برنامه ریزی می كنند و درنتیجه حاصل كار برنامه ریزی مجموعه همبسته ای از سلسله معضل بندی شده ی تصمیمات و اقدامات خواهد بود.
از نظر زمانی سال های ۱۳۲۰- ۴۷ را دوره برنامه ریزی فرهنگی گسسته در ایران باید به حساب آورد. دراین دوره، برنامه ریزان فرهنگی مبادرت به اخذ تصمیم در حوزه های گوناگون فرهنگی كردند. بدون این كه اصول سیاست همگنی را مطمح نظر قرار دهند و برپایهی الگوی كلانی كه نقشه عملیات اجرایی را مشخص كند، رفتار نمایند. قابل ذكر است كه علی رغم وجود سیاست فرهنگی مكتوب و نظام برنامه ریزی همه جانبه، ایدئولوژی فرهنگی حكومت و تسلط گفتمان تجدد، تا حدود زیادی به مجموعه تصمیمات و اقدام غیرهمبسته، جهت گیری تقریباً واحدی می بخشید و آنها را در راستای نسبتاً یكسانی قرار می داد.
از جانب دیگر، در فاصله سال های ۱۳۴۷-۵۷ برنامه ریزی فرهنگی در قالب برنامه ریزی پیوسته صورت پذیرفت، در سال ۱۳۴۷ شورای عالی فرهنگ و هنر وقت مبادرت به تهیه متنی در زمینه سیاست فرهنگی كشور كرد كه پس از بحث و گفت وگوی كارشناسان و صاحبنظران، در سال بعد، به تصویب رسید و ملاك تصمیم گیری در تمام عرصه های فرهنگی گشت. متن سیاست فرهنگی ایران دارای یك مقدمه و هفت فصل بود. در بخشی از مقدمه ی متن سیاست فرهنگی به اهمیت تدوین آن اشاره شده بود. ضرورتهای نوینی كه در متن سیاست فرهنگی مورد توجه قرار گرفت، بدین قرار بود: «با تحولات عظیم اجتماعی و اقتصادی سال های اخیر، اكنون جامعه ما به فرهنگی نیازمند است كه بر مبانی فرهنگ ملی استوار باشد و ایرانیانی را كه از این پس در یك جامعه صنعتی زندگی خواهند كرد، به كار آید». در ادامه متن سیاست فرهنگی براین مهم پافشاری شده است كه برای پاسخگویی به نیازهای جدید جامعه ایرانی، اجرای برنامه ای جامع و دقیق در پیروی از یك سیاست كلی ضرورت پیدا می كند. در متن مورد اشاره، سیاست كلی فرهنگی عبارت بود از « مجموعه اصول و تدابیری كه مسوولیت های دولت را در امور فرهنگی و نیز چگونگی فعالیت های دولت و سازمان های غیردولتی را در امور فرهنگی و در جهت نیل به هدف های خاص تعیین می كند.»
براین اساس، اصول چهارگانه ای برای سیاست فرهنگی كشور تعیین شد كه عبارت بودند از: فرهنگ برای همه، توجه به میراث فرهنگی، فراهم آوردن بیشترین امكانات برای ابداع و نوآوری فكری و هنری و شناساندن فرهنگ ایران به جهانیان و آگاهی از مظاهر فرهنگ های دیگر.
آنچه در رژیم گذشته در تدوین اصول فرهنگی مغفول واقع بود توجه واقعی به نیازهای فرهنگی جامعه است . ایران كشوری اسلامی است كه با سابقه ای درخشان ركن ركین تمدن اسلامی محسوب می شود لیكن در طراحی اصول سیاست فرهنگی كشور ایران هیچ یك از معیارهای اسلامی نه تنها مورد توجه قرار نگرفته بلكه با تأكید بر فرهنگ جامعه صنعتی ، فرهنگ جامعه اسلامی را در محاق برده بود
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان عالی ترین مرجع سیاست گزاری و مدیریت فرهنگی از سال ۱۳۶۳ تشكیل گردید و اصول سیاست فرهنگی كشور در جلسه ۲۸۸ مورخ پس از شور و بررسی بسیار به تصویب نهایی رسید. علاوه بر این مصوبه مصوبات دیگری نیز با هدف ساماندهی امور فرهنگی به تصویب رسید: از جمله شاخصهای فرهنگی جمهوری اسلامی ایران ، سیاست های مقابله با تهاجم فرهنگی و... . در مصوبه اهداف ، جایگاه ، اهداف و وظایف شورای عالی انقلاب فرهنگی، « شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان مرجع عالی سیاستگزاری ، تعیین خط مشی ، تصمیم گیری ، هماهنگی و هدایت امور فرهنگی ، آموزشی و پژوهشی كشور در چار چوب سیاستهای كلی نظام است » بنابر این مأموریت شورای عالی فرهنگی تصحیح و ارتقای فرهنگ و سازماندهی امور فرهنگی و سازماندهی امور فرهنگی برای حفظ استقلال ، تحكیم و تعمیق فرهنگ دین باوری در جهت تحقق تمدن نوین اسلامی تعریف شده است.
در طول سالهای پس از انقلاب شورای عالی طرحها و برنامه های متعددی را بررسی و به تصویب رسانده است كه از جمله آنها می توان به شیوه نامه رصد فرهنگی كشور اشاره كرد . تلاش شورای عالی همواره تعیین سیاستهای كلان و پرهیز از ورود به حوزه اجراء بوده است.در مقابل با تأسیس هیئت نظارت و بازرسی شورای عالی انقلاب فرهنگی نظارت بر حسن اجرای مصوبات را در دستور كار خود قرار داد . گذشته بر مصوبات و سیاستهای كلان، شورای عالی انقلاب فرهنگی مؤسسات و نهادها و شوراهای متعددی را تأسیس كرد كه هر یك در فرهنگ كشور نقش مهمی را ایفاء كرده و می كنند. همچنین در راستای طراحی و برنامه ریزی برای مطالعات راهبردی و برنامه ریزی مركز مطالعات راهبردی شورای عالی انقلاب فرهنگی را درسال گذشته تأسیس نموده است.
تعریف برنامه ریزی فرهنگی:
برنامه ریزی فرهنگی یعنی تنظیم روندی از پیش طراحی شده در رسیدن به اهداف مشخص و زمان بندی شده فرهنگی
مثل «فرهنگ» واژة برنامه ریزی کاربرد گسترده ای دارد و با مجموعه ای از وظایف و رشته های علمی، از جغرافیای انسانی (یعنی همان رشته ای که مادر برنامه ریزی شهری مدرن است) گرفته تا طراحی شهری (شامل طرح ریزی برای سکونتگاهها مثل طرح های جامع ، برنامه ریزی اقتصادی (برنامه های ۵ ساله، طرح مارشال) و سیاستگذاری های اجتماعی همراه آنها و مدیریت عمومی و بازرگانی، نظریة سازمان و سرانجام برنامه ریزی استراتژیک در پیوند است و در هر حال برنامه ریزی کاربرد روش علمی (هرچند نه چندان دقیق) در سیاست گذاری است و از آن به عنوان رشته ای که هم علم است و هم هنر و با نظریه های سیاستگذاری عمومی و انتخاب پیوند تنگاتنگ دارد، نام برده می شود
2 . از زاویه ای دیگر، برنامه ریزی را فرآیند تعیین اقدامات مناسب آینده بواسطة سلسله ای از انتخابها (گزینه ها) دانسته اند..
3- منظور از برنامه ریزی، مداخلات هدفمند و آگاهانه انسانی در سیر حوادث و فرآیندهاست كه نتیجه آن ممكن است موفقیت آمیز باشد یا نباشد یا كم و بیش موفقیت آمیز باشد ویا اصلاً موفقیت آمیز نباشد. خوب، اگر نتایج موفقیت آمیز باشد، یعنی حوادث و فرآیندها عیناً همانند آنچه در برنامه تصور آنها رفته، در عالم واقع بازتولید شوند، در این صورت می توان به این مجموعه از حوادث و فرآیندهای بازتولید شده مفهوم «برنامه ریزی شده» را اطلاق كرد. پس منظور از مفهوم «برنامه ریزی شده»، آن دسته از حوادث و فرآیندهایی است كه توسط مداخلات آگاهانه انسانی شكل گرفته و در واقعیت بازتولید شده اند.
در بین نظریه پردازان حوزه فرهنگ سه نوع رویكرد به برنامه ریزی فرهنگی وجود دارد؛ دسته اول موافقان برنامه ریزی فرهنگی اند؛ دسته دوم مخالفان و دسته دیگر كسانی اند كه به نظریه حد واسطی معتقدند..
انواع برنامه ریزی فرهنگی :
در یکی از تقسیم بندی ها، برنامه ریزی فرهنگی به ۴ گونه ی زیر تقسیم می شود:
۱) برنامه ریزی آرمان گرایانه:
این نوع برنامه ریزی جامع نگر بوده و تلقی کلانی از مقوله ی فرهنگ دارد. از لحاظ روش شناختی، این نوع برنامه ریزی اهداف بزرگ و بلند مدت را مورد توجه قرار می دهد و به لحاظ برخورد اجتماعی - سیاسی ، تکنوکراتیک است به طوری که تمرکز شدید قدرت را مد نظر قرار می دهد.
۲) برنامه ریزی واقع بینانه:
فرض اصلی این برنامه ریزی بر این واقعیت مبتنی است که تنوع بی پایانی از نیازها در برابر محدودیت وسایل قرار دارد. الگوی روش شناسی این نوع برنامه ریزی از به کار گرفتن حداکثر بازدهی از منابع محدود ناشی می شود. برخورد سیاسی – اجتماعی این نوع برنامه ریزی، مبتنی بر تجربه است و براساس شبکه ها و ساخت های موجود که دردسترس هستند، شکل می گیرد. این برخورد نیز دارای خصلت تکنوکراتیک است زیرا بسیاری داوری ها وجود دارد که نمی توان به مدد ضوابط مسلم علمی به توجیه آن ها پرداخت.
۳) برنامه ریزی راهبردی(استراتژیک) :
مشخص کردن حدود و نحوه ی دخالت بخش های عمومی در برنامه ریزی، فرض اصلی این نوع برنامه ریزی است و به مدیریتی بستگی دارد که برنامه را طراحی می کند . میدان عمل این برنامه ریزی گزینشی است . در برنامه ریزی استراتژیک ، انتخاب ها براساس مطالعه و بررسی است، برخلاف برنامه ریزی واقع بینانه که انتخاب ها مبتنی بر تجربه است . تحلیل سیستم ها، مبنای روش شناسی این نوع برنامه ریزی است. در این تحلیل، نخست شرایط سیستم مورد بررسی قرار می گیرد و سپس سعی می شود که ارزش ها و هدف هایی که پشتیبان اقدام بخش های گوناگون هستند روشن شود. برخورد سیاسی اجتماعی این نوع برنامه ریزی معطوف به قدرت است.
۴) برنامه ریزی توسعه گرا (دموکراتیک) :
پایه اصلی این برنامه ریزی به فرض اصلی برنامه ریزی آرمان گرایانه نزدیک است. این نوع برنامه ریزی نیازهای اصلی مردم را مورد توجه قرار می دهد و با مطالعه و شناخت نیازهای مردم، برنامه مورد نظر به لحاظ قدرت، شیوه ی تحقق اهداف، ابزار و وسایل مورد نیاز، به داوری افکار عمومی نهاده می شود. برخورد سیاسی – اجتماعی این روش براساس مشاوره و سازگاری جمعی است.
جایگاه دولت در برنامه ریزی فرهنگی :
درباره ی مرجع تصمیم گیری و برنامه ریزی در حوزه ی فرهنگ، دو نظریه وجود دارد. پیروان نظریه نخست به عدم دخالت نهاد دولت در برنامه ریزی فرهنگی معتقدند. این گروه بر این باور هستند که گسترش فرهنگ ها از طریق برنامه ریزی نبوده است زیرا برنامه ریزی زمانی ضروری به نظر می رسد که ما با مقاومت مواجه شویم، بنابراین اگر همه کارها به صورت عادی انجام شود و امور به صرافت طبع جریان یابد، کسی سراغ برنامه ریزی نمی رود.
در دیدگاه دوم، دولت به عنوان بزرگ ترین نهاد در نظام موازنه ی اجتماعی، مسؤولیت سرپرستی و تکامل ساختارهای اجتماعی را برعهده دارد، از این رو نه تنها متولی تکمیل فرهنگ بلکه سرپرست رشد و تکامل ابعاد اجتماعی حیات بشری نیز است.
مراحل برنامه ریزی فرهنگی :
موفقیت در برنامه ریزی فرهنگی، مستلزم مراحلی است که در زیر به آن اشاره می شود:
۱) تجزیه و تحلیل گذشته ی پدیده فرهنگی (پدیده ای که می خواهیم برای آن برنامه را طراحی کنیم)
۲) طراحی ، تدوین و ترسیم دقیق اهداف فرهنگی.
۳) بررسی علمی نیازها و نگرش های اجتماعی فرهنگی گروه مخاطب و شناسایی مناسبات حاکم بر آنها به منظور دستیابی به اولویت نیازها.
۴) شناسایی قابلیت ها، امکانات و توانمندی های ممکن در ابعاد نرم افزاری و سخت افزاری.
۵) شناسایی موانع، مشکلات و محدودیت ها جهت اجرای برنامه در ابعاد نرم افزاری و سخت افزاری .
۶) طراحی برنامه ها با توجه به اهداف ، سنجش نیازها، قابلیت ها، و محدودیت ها.
7) ابلاغ برنامه به مجریان.
۸) نظارت، ارزشیابی، رفع موانع احتمالی و در صورت نیاز، تجدید نظر در برنامه وطراحی برنامه علمیاتی.
نتیجه گیری :
تکامل فرهنگی بدون برنامهریزی فرهنگی، خیالی بیش نیست. برنامهریزی فرهنگی یعنی تنظیم روندی از پیش طراحی شده در رسیدن به اهداف
مشخص و زمانبندی شده فرهنگی. آنچه لزوم برنامهریزی فرهنگی را ضروری میسازد، بهبود کمی و کیفی محصولات فرهنگی یا به اصطلاح
، ساختارهای فرهنگسازی جامعه و اصلاح ساختار جامعه میباشد. برنامهریزی فرهنگی به الگوی فرهنگی وابسته است و مدل فرهنگی نیز تلقی
خاصی از معنای فرهنگ، ساز و کار پیدایش و گسترش فرهنگ، تعامل فرهنگ با عوامل همعرض جامعه، اهداف فرهنگی و امثال آن میباشد.
بنابراین، برنامهریزی فرهنگی الزامات و ضرورتهای خاص خویش را داراست که عبارتند از:
1- ضرورت توجه به فرهنگ و ساماندهی فرهنگی؛
2- ضرورت و مفهوم برنامهریزی فرهنگی (بهعنوان معیار تصمیمگیری فرهنگی)؛
3- ضرورت مدل فرهنگی برای برنامهریزی فرهنگی؛
4- ضرورت مدل اسلامی برای برنامهریزی فرهنگی در نظام اسلامی.
منابـع :
مبانی سازمان و مدیریت (طاهره فیضی ) 1383
از سایت
برنامه ریـزی
مقدمـه
در ابتدا می توان وظایف اصلی مدیریت را در پنج عامل برنامه ریزی ، سازماندهی ، تأمین نیروی انسانی ، هدایت و کنترل خلاصه کرد.
آنچه مسلم است ، برنامه ریزی بر سایر وظایف مدیریت اولویت داشته و مقدم بر آن است. البته همه وظایف مدیریت باهم مرتبط هستند ولی در میان آنها برنامه ریزی از اهمیت و اولویت خاصی برخوردار است .در واقع برنامه ریزی وظیفه اساسی و شالوده مدیریت است . برای رسیدن به هدف ها ، یعنی از جایی که هستید ، به هر جایی که میخواهید بروید ، به برنامه ریزی احتیاج دارید. مثلا به عناون یک دانشجو هدف ، این باشد که درپنج سال آینده مدیر تولید یک کارخانه شوید. مسلما برنامه دانشجو شامل عواملی مانند این است که در دانشگاه در چه تخصصی بیشتر کار کند؟ یا چه وقت فارغ التحصیل شود؟ و پس از فراغت از تحصیل دنبال چه نوع شغلی برود؟ در همین راستا شاید یک برنامه ترم به ترم تقریبی هم طرح ریزی نماید. یعنی چه واحدهایی بگیرید ؟ چه موقعی بگیرید ؟
و با چه استادی بگیریدو غیره .
بدون یک چنین برنامه ، مسلما رسیدن به هدف مشکل است. اگر هدفی وجود نداشته باشد امکان انتخاب رشته تحصیلی مناسب به وجود نخواهد آمد و بدون تعیین رشته نمی توان واحدهای درسی مناسبی را انتخاب کرد. بنابر این لزوم برنامه ریزی در کلیه جنبه های زندگی امری ضروری و اجتناب ناپذیر خواهد بود. این مسئله از زمانی که انسان به طور عقلانی و تجربی به ضرورت برنامه ریزی ، در زندگی روز مره اش پی برد ، تاکنون ادامه ارد. در نتیجه در تمام نظام های اجتماعی ، برنامه ریزی وسیله ای است که مدیران و رهبران باید به آن توجه نسان دهند ، با توجه به اینکه ساختارهای سازمان های امروزه ، بسیار پیچیده و عریض و طویل شده اند ، ادامه فعالیت و حیات آنان بدون طراحی یک برنامه دقیق امکان پذیر نیست.
تاریخچه :
اصول و مبانی برنامه ریزی بر اساس نیاز کشورها برای مهار بحران های پیش آمده در سطوح مختلف اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی شکل گرفته و تاریخچه برنامه ریزی رسمی برخی از کشورهای بزرگ و ایران را بصورت مختصر به شرح ذیل می توان مثال زد.
انگلستان – بحران دهه 70 میلادی در انگلستان که ارتباط مستقیمی با پروژه های سیاسی آن کشور داشت موجب بازسازی و برنامه ریزی جدید و اصلاحات قوانین شد.
آمریکا طی دهه 20 میلادی اتحادیه برنامه ریزی منطقه ای آمریکا شکل گرفت که به مقابله با یورش صنعتی شدن جهانی و یکسان سازی فرهنگی توسط شمالی ها که در جنگ داخلی پیروز شده بودند با تاثیر پذیری از تفکرات برنامه ریزی «هوارد» و «گدیس» و فلسفه سیاسی «کد یا تکین » و همچنین نظرات جامعه شناسی «کولی» انجام شد.
فرانسه – در دهه 60 میلادی نیز در فرانسه نظام برنامه ریزی ناحیه ای روند تکاملی خود را پیمود که فرانسه را به بیست و یک منطقه جهت برنامه ریزی کشوری تقسیم کرد.
آلمان – سال 1920 موسسه «SVr» تاسیس شد که در نوع خود اولین موسسه برنامه ریزی در دنیا بود .
ایران – در ایران نیز که از سال 1316 نیاز به برنامه ریزی کلان کشوری برای بحران منطقه ای و سیاسی و اقتصادی مشهود بود ، کم و بیش تصمیماتی در خصوص برنامه ریزی گرفته می شد که تا سال 1351 در 22 بهمن ماه همانسال قانون برنامه ریزی عمرانی در 9 ماده و 2 تبصره به تصویب مجلس وقت رسید و عملا اولین استارت برای تشکیل سازمان برنامه ریزی زده شد.
اهمیت و ضرورت برنامه ریزی :
همانگونه که عنوان شد در میان همه وظایف مدیریت برنامه ریزی از اساسیترین آنهاست که مانند پلی زمان حال را به آینده مرتبط می سازد. به عبارت دیگر برنامهریزی میان جایی که هستیم با جایی که میخواهیم به آن برویم پلی میسازد و موجب میشود تا آنچه را که در غیر آن حالت شکل نمیگیرد، پدید آید.از آنجایی که همه سازمانها به دنبال آنند که منابع محدود خود را برای رفع نیازهای متنوع و رو به افزایش خود صرف کنند. پوپایی محیط و وجود تلاطم در آن، و عدم اطمینان ناشی از تغییرات محیطی بر ضرورت انکار ناپذیر برنامه ریزی میافزاید.
پیتر دراکر معتقد است که میان موثر بودن (انجام کارهای درست) و کارآیی(درست انجام دادن کارها) تفاوت است و این دو در مراحل انتخاب هدفها و آنگاه در چگونگی کسب آنها توأم می باشد .
تعریف برنامه ریزی :
برای برنامه ریزی تعاریف متعددی ارائه شده است ؛ بطوریکه هر یک از نظریه پردازان سعی کرده اند با توجه به زمینه تخصصی خود آنرا تعریف کنند . در ذیل چند مورد از این تعاریف ارائه شده است :
1) برنامه ریزی عبارت است از تصمیم گیری در مورد اینکه چه کارهایی باید انجام گیرد
۲) برنامه ریزی عبارتست از تعیین هدف و یافتن یا پیش بینی کردن راه تحقق آن
۳) برنامه ریزی عبارتست تصور و طراحی وضعیت مطلوب در آینده و یافتن و پیش بینی کردن راهها و وسایلی که رسیدن به آن را فراهم کند.
4) برنامه ریزی عبارتست از : فرآیندی دارای مراحل مشخص و به هم پیوسته برای تولید یک خروجی منسجم در قلب سیستمی هماهنگ از تصمیمات .
تعریف نسبتاً جامعدیگری از سیریل هودسن :
برنامه ریزی یعنی ارائه طریق بر عملیات آینده که متضمن نتایج معین با هزینه مشخص و دوره زمانی معلوم است.
همچنین پیتر دراکر تعریف جامع تری از برنامه ریزی دارد او می گوید:
برنامه ریزی جریان مداوم تصمیمات به طور منظم و سیستماتیکی است که در آن مدیر با در دست داشتن بهترین اطلاعات ممکن درباره آینده ، این تصمیمات را به طور منظم سازمان می دهد یا به اجرا می گذارد و نتایج بدست آمده را به انتظارات سازمان از طریق سیستمی به نام بازخورد مقایسه کرده و اندازه می گیرد.
برنامه ریزی را می توان در پاسخ به 3 ( ک ) و 3 (چ) تقسیم کرد :
کی ------------ چه کسی چی ---------- چه کاری
3 (ک) ------ کجا ------------- مکان انجام کار 3 (چه) ---------- چرا ---------- علت انجام کار
کی ------------- زمان انجام کار چگونه -------- روش انجام کار
هدف از برنامه ریزی :
۱) افزایش احتمال رسیدن به هدف، از طریق تنظیم فعالیتها
۲) افزایش منفعت اقتصادی از طریق مقرون به صرفه ساختن عملیات
۳) متمرکز شدن بر طریق دستیابی به مقاصد و اهداف و احتراز از انحراف از مسیر
۴) مهیا ساختن ابزاری بر کنترل
انواع برنامه ریزی :
برنامه ها برای مقاصد متنوعی تنظیم میشوند وبه فراخور هر وضعیت به گونهای متناسب با آن شکل میگیرند لذا دسته بندی ذیل را برای انواع برنامه ریزی عنوان مینماییم :
۱) برنامهریزی تخصصی
گاهی با توجه به ماهیت تخصصی برخی از وظایف مدیریت برای انجام آنها برنامهریزی میشود. این برنامه ریزیها را برنامه ریزی
تخصصی مینامند که بر اساس وظایف مدیریت در سازمان عنوان میگردد.
الف) برنامه ریزی و کنترل تولید (مدیریت تولید): عبارتست از تعیین نیازها و تأمین ابزار و تسهیلات و تربیت نیروی انسانی لازم برای تولید محصولات و کالاها با توجه به تقاضای موجود در بازار و نیازهای پیش بینی نشده جامعه.
ب) برنامه ریزی نیروی انسانی : در این نوع از برنامه ریزی با تعیین افراد مورد نیاز سازمان در سالهای آینده امکانات و تسهیلات مورد نیاز (انتخاب ، آموزش ، ترفیع ، بازنشستگی و ...) تخمین زده میشود. برنامه ریزی نیروی انسانی با تهیه نمودار (ساختار) سازمانی آغاز میشود و مواردی نظیر تهیه نمودار جانشین و ترفیع، تدوین آیین نامه استخدامی و تنظیم برنامه های آموزشی ضمن خدمت را در بر میگیرد.
ج) برنامه ریزی مالی و تنظیم بودجه : عبارتست از تعیین میزان و چگونگی منابع و همچنین تعیین میزان و چگونگی مصارف مالی به منظور تأمین هدفهای موسسه و صاحبان و کنترل کنندگان آن می باشد.
۲) برنامه ریزی عملیاتی (اجرایی)
برنامه های اجرایی برای به اجرا درآوردن تصمیمات راهبردی طرح میشوند به عبارت دیگر برنامه های اجرایی عبارتند از تصمیمات کوتاه مدت که برای بهترین استفاده از منابع موجود با توجه به تحولات محیط اتخاذ میگردند.
مراحل برنامه ریزی عملیاتی عبارتند از :
الف) تدوین برنامه های کوتاه مدت (مانند تنظیم بودجه و زمانبندی)
ب) تعیین معیارهای کمی و کیفی سنجش عملکرد و ارزیابی هزینه های اجرای عملیات
ج) ارزیابی برنامه ها و تعیین موارد انحراف عملکرد از آنها
د) تجدید نظر در برنامه ها و تهیه برنامه های جدید.
۳) برنامه ریزی راهبردی(استراتژیک)
برنامه ریزی راهبردی در بر دارنده تصمیم گیریهایی است که راجع به اهداف راهبردی بلند مدت سازمان می باشند.دراین نوع از برنامه ریزی مقاصد (مأموریتها) و هدفهای سازمان مشخص و اهداف بلند مدت به هدف های کمی و کوتاه که آن را هدفگذاری مینامند ، تجزیه می گردد.
همچنین سیاستهای کلی (تدوین و تنظیم خط مشی ها) و برنامه های عملیاتی طرحریزی می گردد.
برنامه ریزی راهبردی، آینده را پیشگویی نمیکند ولی یک مدیر را می تواند در موارد ذیل یاری دهد:
الف) فائق آمدن بر مسائل ناشی از مقتضیات آتی؛
ب) ایجاد فرصت کافی برای تصحیح خطاهای اجتناب ناپذیر؛
ج) اتخاذ تصمیمهای صحیح در زمان مناسب
د) تمرکز بر انجام فعالیت های ضروری برای رسیدن به آینده مطلوب
برنامهریزی موثـر:
توجه به موارد ذیل موجب موثر بودن برنامهریزی میگردد :
۱) برنامهریزی منطقی باید دارای مدت زمانی باشد که بتواند تکافوی انجام تعهدات ناشی از تصمیمات امروزی ما را بکند
۲) همه افراد درگیر، درک صحیحی از برنامه و چگونگی اجرای آن داشته باشند
۳) وجود همفکری و همکاری در امور برنامهریزی
۴) ایجاد شرایط مناسب برای برنامهریزی از سطوح بالای سازمان
۵) شروع برنامهریزی از سطوح بالای سازمان و سازمان یافته باشد.
محاسن برنامهریزی :
برنامهریزی در هر سازمان محاسن زیادی دارد که مهمترین آنها به شرح ذیل است :
۱) آگاهی کارکنان از اهداف سازمان و نقش خود .
۲) برنامهریزی ، به ایجاد فرصت برای اجرای تصمیمها کمک میکند
۳) برنامهریزی به اجرای منظم طرحها و تحقق اهداف سازمان کمک میکند
۴) برنامهریزی عامل تطبیق رشد سریع فنآوری محیط با سازمان
۵) برنامهریزی موجب تسریع رشد اقتصادی در سطح کلان میشود
۶) برنامهریزی مالی و بودجهبندی، ابزاری برای کنترل فعالیتها محسوب میشود.
۷) برنامهریزی به تقویت روحیه کار گروهی کمک میکند و به افزایش کارآیی سازمان میانجامد
8) رسیدن به اهداف شخصی
9) استفاده صحیح از منابع
10) امکان سنجش میزان پیشرفت
معایـب برنامه ریزی :
با وجود محاسن زیادی که برنامهریزی دارد ، محدودیتهایی را نیز به همرا دارد که عبارتند از :
▪ برنامهریزی مستلزم صرف هزینه و وقت است
▪ سازمانهای کوچک نمیتوانند به علت عدم توان مالی و فرصت کافی به نحو مطلوب برنامهریزی کنند
▪ برنامهریزی ، مستلزم ایجاد محدودیتهایی است که در کوتاه مدت حرکت را در سطوح متعدد سازمان ، کند و مشکل میسازد
▪ برنامهریزی ، بیشتر مبتنی بر پیش بینی بر اساس حدس و گمان و احتمالات است و کمتر بر اساس اطلاعات قطعی انجام میگیرد (پس باید قبل از برنامهریزی به دنبال شناخت وضعیت موجود سازمان باشیم)
تعریف برنامه :
- برنامه عبارت است از تعیین هدف کوتاه مدت و راه رسیدن به آن؛
- برنامه عبارت است از تعهد برای انجام یک سری عملیات به منظور تحقق هدف
انواع برنامهها :
۱) مقاصد/ ماموریتها Purposes/Missions
۲) اهداف ives
۳) استراتژی ها strategies
۴) سیاستها (خط مشی) politics
۵) روش های انجام کار procedures
۶) روشها Methods
۷) مقررات و آئیننامهها (دستورها) Rules
۸) برنامهها (طرحها) Programes
۹) بودجه Budgetings
نتیجه گیری :
وظایف اصلی مدیریت را می توان در پنج عامل برنامه ریزی ، سازماندهی ، تأمین نیروی انسانی ، هدایت و کنترل خلاصه کرد.
آنچه مسلم است ، برنامه ریزی بر سایر وظایف مدیریت اولویت داشته و مقدم بر آن است. البته همه وظایف مدیریت باهم مرتبط هستند ولی در میان آنها برنامه ریزی از اهمیت و اولویت خاصی برخوردار است .در واقع برنامه ریزی وظیفه اساسی و شالوده مدیریت است . برای رسیدن به هدف ها ، یعنی از جایی که هستید ، به هر جایی که میخواهید بروید ، به برنامه ریزی احتیاج دارید. مثلا به عناون یک دانشجو هدف ، این باشد که درپنج سال آینده مدیر تولید یک کارخانه شوید. مسلما برنامه دانشجو شامل عواملی مانند این است که در دانشگاه در چه تخصصی بیشتر کار کند؟ یا چه وقت فارغ التحصیل شود؟ و پس از فراغت از تحصیل دنبال چه نوع شغلی برود؟ در همین راستا شاید یک برنامه ترم به ترم تقریبی هم طرح ریزی نماید. یعنی چه واحدهایی بگیرید ؟ چه موقعی بگیرید ؟
و با چه استادی بگیریدو غیره .
بدون یک چنین برنامه ، مسلما رسیدن به هدف مشکل است. اگر هدفی وجود نداشته باشد امکان انتخاب رشته تحصیلی مناسب به وجود نخواهد آمد و بدون تعیین رشته نمی توان واحدهای درسی مناسبی را انتخاب کرد. بنابر این لزوم برنامه ریزی در کلیه جنبه های زندگی امری ضروری و اجتناب ناپذیر خواهد بود. این مسئله از زمانی که انسان به طور عقلانی و تجربی به ضرورت برنامه ریزی ، در زندگی روز مره اش پی برد ، تاکنون ادامه ارد. در نتیجه در تمام نظام های اجتماعی ، برنامه ریزی وسیله ای است که مدیران و رهبران باید به آن توجه نسان دهند ، با توجه به اینکه ساختارهای سازمان های امروزه ، بسیار پیچیده و عریض و طویل شده اند ، ادامه فعالیت و حیات آنان بدون طراحی یک برنامه دقیق امکان پذیر نیست.
منابـع :
1- کتاب اصول سرپرستی و مدیریت (دکتر سید محمود شبگو منصف ) 1388
2- کتاب اصول و مبانی مدیریت (عبدالله توکلی) 1385
3- کتاب مباتی سازمان و مدیریت (طاهره فیضی ) 1383
فرهنـگ
مقدمـه
فرهنگ بزرگترین نیاز جامعه بشری است و عامل اصلی پویایی ، نشاط و تداوم حیات جوامع . امروزه مباحث حوزه فرهنگ به عنوان مهم ترین عمل در توسعه اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی و انسانی و اخلاقی کشور در کانون توجه صاحب نظران ، اندیشمندان و نخبگان قرار گرفته است.
فرهنگ روح همبستگی و تداوم حیات معنوی و وجدان عمومی یک ملت ، قوم و سرزمین است. اساسا فرهنگ هر ملتی شناسنامه ملی آن جامعه است.
از دیرباز فرهنگ و موضعات فرهنگی در کانون مطالعات اجتماعی و انسانی جای گرفته اند.
فرهنگ از دیدگاه مایکل پین اصطلاحی است با کاربردی به واقع نامحدود که اساسا می توان آن را به هر چیزی اطلاق کرد. این اصطلاح را موجودات انسانی آفریده اند و از هرچه جزئی از طبیعت بوده ، مجزاست . با این حال اغلب این ایده مطرح شده است که طبیعت به نوبه خویش جزئی از فرهنگ به شمار می رود.
تاریخچـه :
در بین متونی که از گذشته های دور به میراث رسیده واژه : «فرهنگ» در معیاری خاص استفاده شد ، اینکه کلمه «فرهنگ» از دو حرف «فره» به معنای «شکوه و عظمت» است و «هنگ» از ریشه اوستایی «سنگ» به معنی «کشیدن» و «سنگینی» و «وقار» برگرفته شده جای تامل و تدفیق بیشتری دارد.
در زبان فرانسه قرون وسطی ، واژه (cultore) به معنای « پرستش مذهبی » بود و واژه couture یا coture را به معنی «مزرعه شخم زده و بذر پاشیده » بکار می برند. فعل cuturer و همچنین couture به معنی « عمل کاشتن زمین » به کار گرفته می شود. در قرن هفدهم است که کلمه coltore به معنای « کارروی زمین می آید » و در قرن هیجدهم نویسندگان استفاده از culture را به طور عام برای نشان ادن «تربیت روح » آغاز می کنند. در زبان فرانسه واژه «فرهنگ» به معنای پیشرفت فکری یک شخص یا به عبارت بهتر « کار لازم برای این پیشرفت» به کار گرفته می شده است.
اما در حوزه زبان انگلیسی مفهوم «فرهنگ» تحولات دیگری به خود می بیند. ای . بی . تایلور در کتب خود بنام فرهنگ های ابتدای «primitive cuttvre » که در سال 1871 منتشر شد ، برای اولین بار واژه فرهنگ را در انگلستان مطرح کرده – گر چه او وامدار کسان دیگری بود ، اما به طور رسمی به او استناد می کنند. تایلور « فرهنگ cutture » را مترادف با « تمدن civilaaization » بکار گرفت . وی در ابتدای کتاب خود تعریفی از فرهنگ ارائه می کند که پس از او بارها نقل شده است :
«فرهنگ یا تمدن به مفهوم قوم نگاری عام خود ، مجموعه پیچیده ای است مشتمل بر معارف ، معتقدات ، هنر ، حقوق ، اخلاق ، رسوم و تمامی توانایی ها و عاداتی که بیشتر به عنوان عضوی از جامعه اخذ می نماید. »
بهرحال واژه «فرهنگ» (کولتور) که از فرانسه گرفته شده بود و از آلمانی به انگلیسی ترجمه شده هربار یک معنای جدید بدان افزوده شده و از « مزرعه شخم زده و بذر پاشیده » که در زبان فرانسوی قدیم معنا داده تا مفهوم جامعه شناختی آن که وارد زبان فرانسه شده ، بسیار فراز و نشیب داشته و تحولاتی به همراه داشته.
تعريف فرهنگ :
. در اينجا تنها به چند تعريف که از اهميت بيشترى برخوردار است بسنده مىکنيم
از نظر ژان کازنو : ثمرهٔ واقعى و قابل مشاهده کوشش انسانها در زندگى اجتماعى بهطور کلى فرهنگ ناميده مىشود .
رالف لينتون : انسانشناس مشهور آمريکائي، فرهنگ را اينطور تعريف مىکند: فرهنگ ترکيبى از از رفتار مکتسب است که بهوسيلهٔ اعضاء جامعهٔ معينى از نسلى به نسل ديگر منتقل مىشود و در ميان افراد مشترک است
از نظر ادوارد تايلر (E.B.Tylor) مردمشناس بزرگ انگليسي، فرهنگ مجموعه پيچيدهاى است که شامل مجموعه علوم و دانشها، اعتقادات، هنرها، افکار و عقايد، صنايع، تکنيک، اخلاق، قوانين و مقررات، سخن، عادات و رسوم و رفتار و ضوابطى است که انسان بهعنوان عضو يک جامعه آن را از جامعه خود فرا مىگيرد و در قبال آن تعهداتى به عهده دارد و از نسلی به نسل دیگر منتقل می کند.
هرسکویتس در تعریف فرهنگ چنین می گوید: « فرهنگ اساسا بناییست بیانگر تمامی باورها، رفتارها، دانشها، ارزشها، و خواستههایی كه شیوهی زندگی هر ملت را باز مینماید … و سرانجام عبارت است از هر آنچه یك ملت دارد، هر كاری كه میكند و هر آنچه میاندیشد.» همچنین وی ویژگیهای سهگانه و به ظاهر متناقضی در تعریف فرهنگ بیان می دارد که معانی شگرفی را باخود دارد:
1- «فرهنگ «عام» ولی «خاص» است.
2- فرهنگ «متغیر» ولی «ثابت» است.
3-پذیرش فرهنگ «اجباری» ولی «اختیاری» است». (۶)
و در یک تعریف خلاصه و مفید می گوید: «فرهنگ بخش انسان ساختهی محیط است» (7) که در این تعریف به اتفاقی نبودن فرهنگ و ساخت آن توسط انسان تاکید می نماید.
انواع فرهنگ :
فرهنگ به چند عنصر تقسیم می شود : که عبارتند از : ( 1- مادی 2- غیر مادی 3 - عام 4- خاص 5- خرده فرهنگ )
1- فرهنگ مادی = شامل همه موضوعات یا چیزهایی می شود که قابل دستیابی برای مردم یک جامعه است بعبارت دیگر همه عناصر و دستاوردها ، اختراعات بشر که در طول زندگی خود آن را ایجاد کرده است و می توان آن را مشاهده کرد مانند : موزه – مسجد – دانشگاه و ...
2- فرهنگ غیر مادی = شامل ابداعات غیر ملموس انسانی است یعنی هم اختراعات و غیر آشکار بشر که قابل دیدن نیستند.
3- فرهنگ عام = فرهنگ عام را بعنوان میراث اجتماعی بشر می توان تلقی نمود. و به همین دلیل مجموعه ویژگی های اساسی فرهنگ انسانی که جامعه انسانی را با اجتماعات حیوانی از هم متمایز می کند.
4- فرهنگ خاص = فرهنگ خاص را می توان میراث اجتماعی جامعه مشخصی دانست که مربوط به محدوده جغرافیایی یا ایدئولوژیک معینی است مثل فرهنگ ایرانی ، فرهنگ اسلامی .
5- خرده فرهنگ = خرده فرهنگ به شیوه زندگی گروهی از مردم گفته می شود که در درون یک فرهنگ بزرگتر قرار دارند. در واقع خرده فرهنگ شامل روش ها ، بینش ها ، ارزش ها و شیوه های رفتاری است که در گروه های کوچک از یک جامعه جریان دارد و موجب تفاوت های فکری و رفتاری آن ها با یکدیگر می شود مثلا پزشکان در گردهمائی های خود یک نوع رفتار نشان می دهند که با رفتار وکلای دادگستری در همایش هایشان متفاوت است . در حالی که هر دو گروه ، از جامعه و فرهنگ واحدی برخوردار هستند.
ویژگی های فرهنگ :
1- امکان ارتباط بین انسان ها را فراهم می کند.
2- وسایل سازگاری فرد با ارزش های موجود را تدارک می کند.
3- به ارزش ها هویت می بخشد .
4- ارزش ها را براساس معیار زیباشناختی رتبه بندی می کند.
5- الگوها و مدل رفتاری در جامعه را مشخص می کند.
6- نوع انتظارات افراد از یکدیگر را مشخص می کند.
نتیجه گیری :
الف) فرهنگ تا چه میزان در یک نظام اجتماعی حضور دارد و در عملکرد افراد و اعضای آن نظام ، اثربخش است.
ب) فرهنگ هر جامعه منحصر به فرد و شامل ترکیبی از ارزش ها و هنجارهایی است که در جایی دیگر نمی توان یافت مثلا یهودیان و مسلمانان گوشت خوک نمی خورند حال آنکه هندوها آن را می خورند و از خوردن گوشت گاو خودداری می کنند.
فرهنگ عبارت از مجموعه ارزشهاى مادى و معنوى است که توسط انسانها در طى تاريخ انسانى آفريده شده است. هر فرهنگى در هر دورهاى مبين ميزان، سطح پيشرفت و ترقيات فني، تجربيات توليدى در کار، وضع آموزش و پرورش، علوم، ادبيات، هنرها، آرمانها و نهادهاى اجتماعى معين از زندگى انسانها است پس فرهنگ مجموعه اي از باورها و پندارهاي ارزشي است كه در آداب و رسوم، زبان، ادبيات، مذهب، و ساير ميراث هاي فرهنگي تجلي مي يابد و و روي هم رفته بر خلق و خوي مردم اثر مي گذارد. به عبارت ديگر فرهنگ، حقيقت و هويت معنوي ملت ها است كه ساختار كيفي زندگي يك ملت را مشخص نموده به گونه اي كه زندگي كمي و مادري او را تحت تأثير قرار مي دهد.
منابـع :
مقدمهای بر مراحل اجرایی برنامهریزی جامع فرهنگی/ سیدرضا صالحی امیری و اسماعیل کاوسی
دولت و برنامهریزی فرهنگی/ اسماعیل کاوسی و فرزانه چاوشباشی
معرفی مدلهایی برای برنامهریزی فرهنگی/ فرزانه چاوشباشی
ارزیابی برنامههای فرهنگی در برنامههای اول تا سوم توسعه و چالشهای برنامهریزی فرهنگی/ مینا اصفهان
رویکردهای فرهنگی و الزامات مدیریتی آن/ سیدرضا صالحی امیری و امیر عظیمی
جعبه ابزار برنامهریزی فرهنگی مشارکتی بین 2010 میراث کنونی و شبکه خلاق شهری در کانادا/ برگردان: فاطمه توحیدی
___________________________________
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آمار سایت