loading...
برنامه ریزی فرهنگی سال 92 دانشگاه علمی کاربردی رشت
dinmohammadi بازدید : 695 سه شنبه 29 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

 

 

 تاریخچه

برنامه ریزی دارای انواع مختلفی است و اشكال گوناگونی دارد. بطور مثال، برنامه ریزی فرهنگی برحسب سرمشق های اساسی موجود به صور مختلفی طبقه بندی می شود. وجودسرمشق های آرمان شهرگرا، واقع گرا، راهبردی و توسعه گرا منشأ پیدایش انواعی از برنامه ریزی های فرهنگی شده است.

می توان براساس میزان فراگیری و پیوستگی برنامه ریزی های فرهنگی به صورت بندی دیگری در زمینه طبقه بندی انواع برنامه ریزی فرهنگی دست یافت. بر اساس مورد اخیر به دو نوع برنامه ریزی فرهنگی گسسته و پیوسته می توان اشاره كرد. برنامه ریزی گسسته به نوع خاصی از برنامه ریزی فرهنگی اطلاق می شود كه برنامه ریزان در هر حوزه بطور مستقل و جداگانه مبادرت به برنامه ریزی می كنند و لذا میان بخش های مختلف آن ارتباط و همبستگی ارگانیكی به چشم نمی خورد. از سوی دیگر، در برنامه ریزی فرهنگی پیوسته، برنامه ریزان با مدنظر قرار دادن الگوی كلی و نظمی اندام واره ای مبادرت به برنامه ریزی می كنند و درنتیجه حاصل كار برنامه ریزی مجموعه همبسته ای از سلسله معضل بندی شده ی تصمیمات و اقدامات خواهد بود.

از نظر زمانی سال های ۱۳۲۰- ۴۷ را دوره برنامه ریزی فرهنگی گسسته در ایران باید به حساب آورد. دراین دوره، برنامه ریزان فرهنگی مبادرت به اخذ تصمیم در حوزه های گوناگون فرهنگی كردند. بدون این كه اصول سیاست همگنی را مطمح نظر قرار دهند و برپایهی الگوی كلانی كه نقشه عملیات اجرایی را مشخص كند، رفتار نمایند. قابل ذكر است كه علی رغم وجود سیاست فرهنگی مكتوب و نظام برنامه ریزی همه جانبه، ایدئولوژی فرهنگی حكومت و تسلط گفتمان تجدد، تا حدود زیادی به مجموعه تصمیمات و اقدام غیرهمبسته، جهت گیری تقریباً واحدی می بخشید و آنها را در راستای نسبتاً یكسانی قرار می داد.

از جانب دیگر، در فاصله سال های ۱۳۴۷-۵۷ برنامه ریزی فرهنگی در قالب برنامه ریزی پیوسته صورت پذیرفت، در سال ۱۳۴۷ شورای عالی فرهنگ و هنر وقت مبادرت به تهیه متنی در زمینه سیاست فرهنگی كشور كرد كه پس از بحث و گفت وگوی كارشناسان و صاحبنظران، در سال بعد، به تصویب رسید و ملاك تصمیم گیری در تمام عرصه های فرهنگی گشت. متن سیاست فرهنگی ایران دارای یك مقدمه و هفت فصل بود. در بخشی از مقدمه ی متن سیاست فرهنگی به اهمیت تدوین آن اشاره شده بود. ضرورتهای نوینی كه در متن سیاست فرهنگی مورد توجه قرار گرفت، بدین قرار بود: «با تحولات عظیم اجتماعی و اقتصادی سال های اخیر، اكنون جامعه ما به فرهنگی نیازمند است كه بر مبانی فرهنگ ملی استوار باشد و ایرانیانی را كه از این پس در یك جامعه صنعتی زندگی خواهند كرد، به كار آید». در ادامه متن سیاست فرهنگی براین مهم پافشاری شده است كه برای پاسخگویی به نیازهای جدید جامعه ایرانی، اجرای برنامه ای جامع و دقیق در پیروی از یك سیاست كلی ضرورت پیدا می كند. در متن مورد اشاره، سیاست كلی فرهنگی عبارت بود از « مجموعه اصول و تدابیری كه مسوولیت های دولت را در امور فرهنگی و نیز چگونگی فعالیت های دولت و سازمان های غیردولتی را در امور فرهنگی و در جهت نیل به هدف های خاص تعیین می كند.»

براین اساس، اصول چهارگانه ای برای سیاست فرهنگی كشور تعیین شد كه عبارت بودند از: فرهنگ برای همه، توجه به میراث فرهنگی، فراهم آوردن بیشترین امكانات برای ابداع و نوآوری فكری و هنری و شناساندن فرهنگ ایران به جهانیان و آگاهی از مظاهر فرهنگ های دیگر.

آنچه در رژیم گذشته در تدوین اصول فرهنگی مغفول واقع بود توجه واقعی به نیازهای فرهنگی جامعه است . ایران كشوری اسلامی است كه با سابقه ای درخشان ركن ركین تمدن اسلامی محسوب می شود لیكن در طراحی اصول سیاست فرهنگی كشور ایران هیچ یك از معیارهای اسلامی نه تنها مورد توجه قرار نگرفته بلكه با تأكید بر فرهنگ جامعه صنعتی ، فرهنگ جامعه اسلامی را در محاق برده بود

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان عالی ترین مرجع سیاست گزاری و مدیریت فرهنگی از سال ۱۳۶۳ تشكیل گردید و اصول سیاست فرهنگی كشور در جلسه۲۸۸ مورخ پس از شور و بررسی بسیار به تصویب نهایی رسید. علاوه بر این مصوبه مصوبات دیگری نیز با هدف ساماندهی امور فرهنگی به تصویب رسید: از جمله شاخصهای فرهنگی جمهوری اسلامی ایران ، سیاست های مقابله با تهاجم فرهنگی و... . در مصوبه اهداف ، جایگاه ، اهداف و وظایف شورای عالی انقلاب فرهنگی، « شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان مرجع عالی سیاستگزاری ، تعیین خط مشی ، تصمیم گیری ، هماهنگی و هدایت امور فرهنگی ، آموزشی و پژوهشی كشور در چار چوب سیاستهای كلی نظام است » بنابر این مأموریت شورای عالی فرهنگی تصحیح و ارتقای فرهنگ و سازماندهی امور فرهنگی و سازماندهی امور فرهنگی برای حفظ استقلال ، تحكیم و تعمیق فرهنگ دین باوری در جهت تحقق تمدن نوین اسلامی تعریف شده است.

در طول سالهای پس از انقلاب شورای عالی طرحها و برنامه های متعددی را بررسی و به تصویب رسانده است كه از جمله آنها می توان به شیوه نامه رصد فرهنگی كشور اشاره كرد . تلاش شورای عالی همواره تعیین سیاستهای كلان و پرهیز از ورود به حوزه اجراء بوده است.در مقابل با تأسیس هیئت نظارت و بازرسی شورای عالی انقلاب فرهنگی نظارت بر حسن اجرای مصوبات را در دستور كار خود قرار داد . گذشته بر مصوبات و سیاستهای كلان، شورای عالی انقلاب فرهنگی مؤسسات و نهادها و شوراهای متعددی را تأسیس كرد كه هر یك در فرهنگ كشور نقش مهمی را ایفاء كرده و می كنند. همچنین در راستای طراحی و برنامه ریزی برای مطالعات راهبردی و برنامه ریزی مركز مطالعات راهبردی شورای عالی انقلاب فرهنگی را درسال گذشته تأسیس نموده است.

 مفهوم برنامه ریزی

برنامه ریزی فرهنگی می تواند جهت بالابردن نظام مندی عرصه های نرم افزاری جامعه نقش نسبتاً كلیدی ایفا نماید كه این خود می تواند بسترسازی فرهنگی مناسبی برای عرصه های سخت افزاری جامعه مثل سیاست و اقتصاد فراهم نماید.

منظور از برنامه ریزی، مداخلات هدفمند و آگاهانه انسانی در سیر حوادث و فرآیندهاست كه نتیجه آن ممكن است موفقیت آمیز باشد یا نباشد یا كم و بیش موفقیت آمیز باشد ویا اصلاً موفقیت آمیز نباشد. خوب، اگر نتایج موفقیت آمیز باشد، یعنی حوادث و فرآیندها عیناً همانند آنچه در برنامه تصور آنها رفته، در عالم واقع بازتولید شوند، در این صورت می توان به این مجموعه از حوادث و فرآیندهای بازتولید شده مفهوم «برنامه ریزی شده» را اطلاق كرد. پس منظور از مفهوم «برنامه ریزی شده»، آن دسته از حوادث و فرآیندهایی است كه توسط مداخلات آگاهانه انسانی شكل گرفته و در واقعیت بازتولید شده اند.

در بین نظریه پردازان حوزه فرهنگ سه نوع رویكرد به برنامه ریزی فرهنگی وجود دارد؛ دسته اول موافقان برنامه ریزی فرهنگی اند؛ دسته دوم مخالفان و دسته دیگر كسانی اند كه به نظریه حد واسطی معتقدند.

 

گونه های مختلف برنامه ریزی فرهنگی

در یکی از تقسیم بندی ها، برنامه ریزی فرهنگی به ۴ گونه ی زیر تقسیم می شود:

۱)برنامه ریزی آرمان گرایانه:

این نوع برنامه ریزی جامع نگر بوده و تلقی کلانی از مقوله ی فرهنگ دارد. از لحاظ روش شناختی، این نوع برنامه ریزی اهداف بزرگ و بلند مدت را مورد توجه قرار می دهد و به لحاظ برخورد اجتماعی - سیاسی ، تکنوکراتیک است به طوری که تمرکز شدید قدرت را مد نظر قرار می دهد.

۲)برنامه ریزی واقع بینانه:

فرض اصلی این برنامه ریزی بر این واقعیت مبتنی است که تنوع بی پایانی از نیازها در برابر محدودیت وسایل قرار دارد. الگوی روش شناسی این نوع برنامه ریزی از به کار گرفتن حداکثر بازدهی از منابع محدود ناشی می شود. برخورد سیاسی  اجتماعی این نوع برنامه ریزی، مبتنی بر تجربه است و براساس شبکه ها و ساخت های موجود که دردسترس هستند، شکل می گیرد. این برخورد نیز دارای خصلت تکنوکراتیک است زیرا بسیاری داوری ها وجود دارد که نمی توان به مدد ضوابط مسلم علمی به توجیه آن ها پرداخت.

۳ برنامه ریزی راهبردی(استراتژیک) :

مشخص کردن حدود و نحوه ی دخالت بخش های عمومی در برنامه ریزی، فرض اصلی این نوع برنامه ریزی است و به مدیریتی بستگی دارد که برنامه را طراحی می کند . میدان عمل این برنامه ریزی گزینشی است . در برنامه ریزی استراتژیک ، انتخاب ها براساس مطالعه و بررسی است، برخلاف برنامه ریزی واقع بینانه که انتخاب ها مبتنی بر تجربه است . تحلیل سیستم ها، مبنای روش شناسی این نوع برنامه ریزی است. در این تحلیل، نخست شرایط سیستم مورد بررسی قرار می گیرد و سپس سعی می شود که ارزش ها و هدف هایی که پشتیبان اقدام بخش های گوناگون هستند روشن شود. برخورد سیاسی اجتماعی این نوع برنامه ریزی معطوف به قدرت است.

۴) برنامه ریزی توسعه گرا (دموکراتیک) :

پایه اصلی این برنامه ریزی به فرض اصلی برنامه ریزی آرمان گرایانه نزدیک استاین نوع برنامه ریزی نیازهای اصلی مردم را مورد توجه قرار می دهد و با مطالعه و شناخت نیازهای مردم، برنامه مورد نظر به لحاظ قدرت، شیوه ی تحقق اهداف، ابزار و وسایل مورد نیاز، به داوری افکار عمومی نهاده می شودبرخورد سیاسی  اجتماعی این روش براساس مشاوره و سازگاری جمعی است.

تقسیم بندی یاد شده به زبانی دیگری نیز مورد توجه دست اندرکاران امور فرهنگی جامعه واقع شده است. دبیرخانه ی شورای فرهنگ عمومی به عنوان یکی از مجامع تأثیرگذار در مقوله ی فرهنگ، سرمشق های برنامه ریزی را از یکدیگر تفکیک ساخته است.

برنامه ریزی پیوسته و گسسته :

می توان براساس میزان فراگیری و پیوستگی برنامه ریزی های فرهنگی، به صورت بندی دیگری در زمینه ی طبقه بندی انواع برنامه ریزی فرهنگی دست یافتبرنامه ریزی گسسته و پیوسته از انواع برنامه ریزی برطبق ملاک یاد شده استبرنامه ریزی گسسته، به نوعی خاص از برنامه ریزی فرهنگی اطلاق می شود که حاصل تلاش برنامه ریزان در هر حوزه به طور مستقل و جداگانه است لذا بین بخش های مختلف، هیچ نوع ارتباط و همبستگی ارگانیکی(اندام واری) به چشم نمی خورد. از سوی دیگر در برنامه ریزی فرهنگی پیوسته، برنامه ریز با مد نظر قرار دادن الگویی کلی و نظمی اندام واره ، نسبت به برنامه ریزی مبادرت می کند که در نتیجه، حاصل کار، مجموعه ای همبسته از سلسله ی معضل بندی شده تصمیمات و اقدامات خواهد بود.

جایگاه دولت در برنامه ریزی فرهنگی

درباره ی مرجع تصمیم گیری و برنامه ریزی در حوزه ی فرهنگ، دو نظریه وجود داردپیروان نظریه نخست به عدم دخالت نهاد دولت در برنامه ریزی فرهنگی معتقدنداین گروه بر این باور هستند که گسترش فرهنگ ها از طریق برنامه ریزی نبوده است زیرا برنامه ریزی زمانی ضروری به نظر می رسد که ما با مقاومت مواجه شویم، بنابراین اگر همه کارها به صورت عادی انجام شود و امور به صرافت طبع جریان یابد، کسی سراغ برنامه ریزی نمی رود.

در دیدگاه دوم، دولت به عنوان بزرگ ترین نهاد در نظام موازنه ی اجتماعی، مسؤولیت سرپرستی و تکامل ساختارهای اجتماعی را برعهده دارد، از این رو نه تنها متولی تکمیل فرهنگ بلکه سرپرست رشد و تکامل ابعاد اجتماعی حیات بشری نیز است.

مراحل برنامه ریزی فرهنگی

موفقیت در برنامه ریزی فرهنگی، مستلزم مراحلی است که در پی به آن اشاره می شود:

۱)تجزیه و تحلیل گذشته ی پدیده فرهنگی (پدیده ای که می خواهیم برای آن برنامه را طراحی کنیم)

۲) طراحی ، تدوین و ترسیم دقیق اهداف فرهنگی.

۳)بررسی علمی نیازها و نگرش های اجتماعی فرهنگی گروه مخاطب و شناسایی مناسبات حاکم بر آنها به منظور دستیابی به اولویت نیازها.

۴)شناسایی قابلیت ها، امکانات و توانمندی های ممکن در ابعاد نرم افزاری و سخت افزاری.

۵)شناسایی موانع، مشکلات و محدودیت ها جهت اجرای برنامه در ابعاد نرم افزاری و سخت افزاری.

۶)طراحی برنامه ها با توجه به اهداف ، سنجش نیازها، قابلیت ها، و محدودیت ها.

7)ابلاغ برنامه به مجریان.

۸)نظارت، ارزشیابی، رفع موانع احتمالی و در صورت نیاز، تجدید نظر در برنامه وطراحی برنامه علمیاتی.

برای تحقق هر برنامه فرهنگی، مقدمات و شرایطی لازم است. در سطح کلان، ثبات و اقتدار نظام اجتماعی از جمله شرایط اولیه برنامه ریزی است. همچنین تأمین حداقل نیازهای اقتصادی گروههای هدف، باعث افزایش اثربخشی و کارآیی برنامه ریزی فرهنگی خواهد شد. عدم خنثی سازی فعالیت های فرهنگی توسط نهادها و مؤسسات فرهنگی موجود در جامعه از جمله الزامات برنامه ریزی فرهنگی مؤثر می باشد، در غیر این صورت، ماحصل برنامه ریزی فرهنگی، به حداقل ممکن خواهد رسید.

الگوي‌ اسلامي‌ پيشنهادي‌ در ساماندهي‌ فرهنگي‌

ممكن‌ است‌ روند ترسيم‌ شده‌ و ضرورتهاي‌ گفته‌ شده، اذهان‌ عجول‌ و سطحي‌نگر را به‌ اين‌ قضاوت‌ وادارد كه‌ با چنين‌ نگرشي‌ هيچ‌گاه‌ به‌ نتيجه‌ نخواهيم‌ رسيد و از فضاي‌ نظر به‌ صحنه‌ عمل‌ فرود نخواهيم‌ آمد. لذا براي‌ رفع‌ استبعاد از چنين‌ افرادي‌ پس‌ از اشاره‌ بسيار اجمالي‌ به‌ مبنا، مرحله‌ اول‌ مدل‌ پيشنهادي‌ را مطرح‌ مي‌سازيم. البته‌ طبيعتاً‌ مقاله‌ گنجايش‌ طرح‌ استدلالي‌ و همه‌ جانبه‌ مباحثي‌ - كه‌ بعضاً‌ نيز جديد است‌ - ندارد.

 

الف‌ - مبناي‌ فرهنگ‌

جامعه‌ از نظر ما موجودي‌ است‌ حقيقي، بالنده‌ و قابل‌ هدايت‌ 7كه‌ خود حاصل‌ برخورد و تقوم‌ فاعليت‌ و اراده‌ انسانها و به‌ استخدام‌ در آمدن‌ طبيعت، تحت‌ اراده‌ انسانهاست. فاعليت‌ و ولايت‌ انسانها در يك‌ حد و مرتبه‌ نيست‌ و قهراً‌ نظامي‌ از فاعليت‌ و ولايت‌ را تشكيل‌ مي‌دهد. لذا فرهنگ‌ بايد در بستر چنين‌ جامعه‌اي‌ مطالعه‌ شود.

فرهنگ‌ جامعه‌ را ميزان‌ پذيرش‌ اجتماعي‌ جامعه‌ نمايان‌ مي‌سازد. پذيرش‌ اجتماعي‌ يعني‌ آنچه‌ عموم‌ مردم‌ باور و قبول‌ دارند و در آنها رسوخ‌ كرده‌ و شكل‌ گرفته‌ است؛ اعم‌ از اين‌كه‌ موضوع‌ پذيرش‌ اجتماعي‌ آداب‌ و رسوم‌ باشد يا اعتقادات‌ و يا اخلاقيات. پذيرش‌ اجتماعي‌ فرع‌ تفاهم‌ اجتماعي‌ و تفاهم‌ اجتماعي‌ فرع‌ بر سنجش‌ اجتماعي‌ است. چنانچه‌ فرد ابتدا مسايل‌ را مي‌سنجد و سنجش‌ وسيله‌ فهم‌ اوست‌ 8و بعد از فهميدن‌ يا آنچه‌ را كه‌ فهميده‌ مي‌پذيرد و يا نمي‌پذيرد، در جامعه‌ نيز چنين‌ است. به‌ همين‌ دليل‌ براي‌ ارتقاي‌ فرهنگي‌ جامعه‌ بايد نهادهاي‌ اجتماعي‌ كمك‌ كنند تا آحاد مردم، انديشمندان، گروهها، و... حرف‌ يكديگر را بهتر بفمند. البته‌ فهميدن، فهماندن‌ و گسترش‌ كمي‌ و كيفي‌ فهم، تابع‌ قدرت‌ سنجش‌ است.9

نگاه‌ ما به‌ فرهنگ‌ نگاه‌ وصفي‌ است‌ نه‌ بخشي، يعني‌ فرهنگ‌ را جزء از كلي‌ به‌ اسم‌ جامعه‌ نمي‌دانيم، بلكه‌ آن‌ را وصف‌ جاري‌ بركل‌ مي‌دانيم. لذا مدل‌ فرهنگي‌ بايد كل‌ موضوعات‌ اجتماعي‌ را پوشش‌ دهد، هرچند از زاويه‌ تأثيرشان‌ در فرهنگ‌ آنها را ملاحظه‌ مي‌كند و اين‌ غفلتي‌ است‌ كه‌ معمولاً‌ در بررسي‌ مقوله‌ فرهنگ‌ به‌ چشم‌ مي‌خورد.

ب‌ - اوصاف‌ تشكيل‌ دهنده‌ مدل‌ اسلامي‌ فرهنگ‌

بيان‌ شد كه‌ الگوي‌ فرهنگي‌ متشكل‌ از دو الگوي‌ وصفي‌ و موضوعي‌ مي‌باشد؛ آنچه‌ در اين‌ مقاله‌ پيشنهاد مي‌نماييم‌ گام‌ اول‌ آن‌ يعني‌ مدل‌ وصفي‌ است.

مدل‌ فرهنگي‌ بايد به‌ گونه‌اي‌ طراحي‌ شود كه‌ امكان‌ برنامه‌ريزي‌ را فراهم‌ آورد و آنچه‌ در برنامه‌ لازم‌ است‌ تعيين‌ فعاليتهايي‌ است‌ كه‌ نسبت‌ به‌ موضوعاتي‌ براي‌ نيل‌ به‌ اهدافي‌ انجام‌ مي‌گيرد. به‌ همين‌ دليل‌ لزوماً‌ سه‌ دسته‌ اوصاف‌ بايد در مدل‌ وصفي‌ وجود داشته‌ باشد: -1 اوصاف‌ فعل‌ -2 اوصاف‌ موضوع‌ -3 اوصاف‌ هدف. اگر الگوي‌ فرهنگي‌ در نهايت‌ بتواند امكان‌ تشخيص‌ اين‌ سه‌ (فعل، موضوع، هدف) را متناسب‌ با مقدورات‌ به‌ تصميم‌گيرنده‌ بدهد، مدل‌ جامعي‌ خواهد بود، چرا كه‌ توانسته‌ است‌ هرآنچه‌ در تشخيص‌ وضعيت‌ فرهنگي‌ و تصميم‌ نسبت‌ به‌ آينده‌ دخالت‌ دارد را در خود جاي‌ دهد.

- معرفي‌ و تعريف‌ اوصاف‌ فعل‌ فرهنگي: همدلي، همفكري، همكاري‌ به‌ عنوان‌ اوصاف‌ فعل‌ فرهنگي‌ پيشنهاد مي‌شود.

- همدلي: بنيان‌ اخلاق‌ جامعه‌ را تشكيل‌ داده‌ و تكامل‌ وجدان‌ اجتماعي‌ حاصل‌ آن‌ است.

- همفكري: بنيان‌ نظام‌ فكري‌ جامعه‌ را تشكيل‌ داده‌ و تكامل‌ نظام‌ اجتماعي‌ و ادبيات‌ (زبان) حاصل‌ آن‌ است.

- همكاري: بنيان‌ نظام‌ تكنولوژي‌ جامعه‌ را تشكيل‌ داده‌ و تكامل‌ كارآمدي‌ اجتماعي‌ حاصل‌ آن‌ است.

هر فعاليت‌ فرهنگي‌ لزوماً‌ يكي‌ از سه‌ تأثير فوق‌ را دارد. يا با ايجاد همدلي‌ مبدأ تكامل‌ اخلاق‌ در جامعه‌ مي‌گردد، يا با ايجاد همفكري‌ مبدأ تكامل‌ تفاهم‌ در جامعه‌ مي‌شود و يا با ايجاد همكاري‌ مبدأ ارتقاي‌ كارآمدي‌ در جامعه‌ است؛ افعالي‌ كه‌ روحيات‌ و تمايلات‌ جامعه‌ را تغيير دهند زيرمجموعه‌ همدلي‌ قرار مي‌گيرند، افعالي‌ كه‌ ذهنيت‌ جامعه‌ را متأثر مي‌سازد زير مجموعه‌ همفكري‌ و افعالي‌ كه‌ رفتار مردم‌ را تحت‌ تأثير قرار مي‌دهد زير مجموعه‌ همكاري‌ قرار مي‌گيرد. البته‌ ريشه‌ انحصار افعال‌ فرهنگي‌ در اين‌ سه‌ در انسان‌شناسي‌ و بررسي‌ اركان‌ وجودي‌ انسان‌ است‌ كه‌ جاي‌ طرح‌ آن‌ نيست.

- معرفي‌ و تعريف‌ اوصاف‌ موضوع‌ فرهنگي: ديني، علمي، اجرايي‌ به‌ عنوان‌ اوصاف‌ موضوع‌ فرهنگي‌ پيشنهاد مي‌شود.

- ديني: هر موضوعي‌ كه‌ ملاك‌ قضاوت‌ و بررسي‌ آن، از وحي‌ الهي‌ اخذ شده‌ و بشري‌ نباشد ديني‌ است.

- علمي: هر موضوعي‌ كه‌ ملاك‌ قضاوت‌ و بررسي‌ آن، سنجش‌ بشري‌ باشد و موضوع‌ بررسي‌ عقل، تحليل‌ امر محسوس‌ خارجي‌ باشد، علمي‌ است.

- اجرايي: هر موضوعي‌ كه‌ ملاك‌ قضاوت‌ و بررسي‌ آن، سنجش‌ بشري‌ باشد و موضوع‌ بررسي‌ عقل، خود امري‌ محسوس‌ باشد، اجرايي‌ است.

بنابراين، تقسيم‌ فوق‌ به‌ حصر عقلي‌ (يعني‌ در دوران‌ بين‌ سلب‌ و ايجاب) به‌ اثبات‌ رسيد. به‌ اين‌ بيان: مبدأ قضاوت‌ يا بشري‌ نيست‌ و مي‌شود ديني، يا بشري‌ هست. حال‌ كه‌ بشري‌ است‌ يا موضوع‌ علم‌ بشري‌ امر محسوس‌ است، مي‌شود اجرايي؛ يا موضوع‌ علم‌ بشري‌ امر محسوس‌ نيست، مي‌شود علمي‌ .10

- معرفي‌ و تعريف‌ اوصاف‌ هدف‌ فرهنگي: صيانت، عدالت، اعتماد به‌عنوان‌ اوصاف‌ هدف‌ فرهنگي‌ پيشنهاد مي‌گردد.

- صيانت: عدم‌ انفعال‌ و تلون‌ فرد و جامعه‌ و در دست‌ داشتن‌ ابتكار عمل‌ است، كه‌ بنيان‌ نظام‌ ولايت‌ در جامعه‌ بوده‌ و تكامل‌ جهت‌گيري‌ اجتماعي‌ حاصل‌ آن‌ است.

- عدالت: رعايت‌ حد هرچيز و حق‌ هركس‌ مي‌باشد كه‌ بنيان‌ نظام‌ تولي‌ در جامعه‌ بوده‌ و تكامل‌ انضباط‌ اجتماعي‌ حاصل‌ آن‌ است.

- اعتماد: خوش‌ بين‌ بودن‌ افراد به‌ رعايت‌ حق‌ آنهاست‌ و اين‌كه‌ كار ديگران‌ تكامل‌ بخش‌ كار آنها مي‌باشد و بر عكس، كه‌ بنيان‌ نظام‌ عملكرد در جامعه‌ بوده‌ و تكامل‌ قسط‌ اجتماعي‌ حاصل‌ آن‌ است.

عدم‌ تلون‌ فرهنگي‌ و در دست‌ داشتن‌ است‌ ابتكار عملي‌ (صيانت) زمينه‌ را براي‌ رعايت‌ حدود و حقوق‌ (عدالت) فراهم‌ نموده‌ و برقراري‌ عدالت‌ نيز مبدأ اعتماد عمومي‌ مي‌گردد و به‌ اين‌ وسيله‌ جهت‌گيري‌ اجتماعي، انضباط‌ اجتماعي‌ و قسط‌ اجتماعي‌ تكامل‌ مي‌يابد و در اين‌ صورت‌ است‌ كه‌ تعالي‌ فرهنگي‌ در مسير صحيح‌ خود قرار گرفته‌ است.

ج- تنظيم‌ الگوي‌ وصفي‌ فرهنگ‌

الگوي‌ فرهنگي‌ براساس‌ اين‌ اصل‌ موضوعه‌ تنظيم‌ مي‌گردد كه‌ اوصاف‌ (و در مرحله‌ بعد عوامل) فرهنگ‌ساز و نمودار فرهنگ‌ نبايد به‌ صورت‌ بخشي‌ از يكديگر منفك‌ گردد، بلكه‌ از هر نقطه‌ بايد بتوان‌ تأثير آنها را بر يكديگر ديد. اين‌ امر ايجاب‌ مي‌كند كه‌ اوصاف‌ فعل، موضوع‌ و هدف‌ به‌ يكديگر مقيد گشته‌ و اوصاف‌ مركبي‌ را تشكيل‌ دهند كه‌ هر وصف‌ متشكل‌ از سه‌ قيد است‌ كه‌ قيد اول‌ آن‌ مربوط‌ به‌ اوصاف‌ فعل، قيد دوم‌ آن‌ مربوط‌ به‌ اوصاف‌ موضوع‌ و قيد سوم‌ مربوط‌ به‌ اوصاف‌ هدف‌ باشد.

طريق‌ ساختن‌ اوصاف‌ متقوم‌ بدين‌ ترتيب‌ است‌ كه‌ در يك‌ جدول‌ ماتريسي‌ اوصاف‌ فعل‌ را در سطر به‌ عنوان‌ مضاف‌ و اوصاف‌ موضوع‌ را در ستون‌ به‌ عنوان‌ مضاف‌ اليه‌ قرار داده‌ و آنها را به‌ يكديگر اضافه‌ نماييم. حاصل‌ اين‌ اضافه‌ به‌دست‌ آمدن‌ 9 وصف‌ دوقيدي‌ به‌ شكل‌ زير است:

 ‌حال‌ اگر اوصاف‌ دوقيدي‌ هر ستون‌ از جدول‌ فوق‌ را مجدداً‌ در سطر قرار داده‌ و در اوصاف‌ هدف‌ - يعني‌ صيانت، عدالت، اعتماد - ضرب‌ نماييم، 27 وصف‌ سه‌ قيدي‌ به‌ دست‌ مي‌آيد كه‌ تأثير اوصاف‌ هدف‌ نيز در آن‌ لحاظ‌ شده‌ است‌ كه‌ اگر بخواهيم‌ ضرب‌ سه‌ ستون‌ را يك‌جا نمايش‌ دهيم‌ جدول‌ ماتريسي‌ مندرج‌ در انتهاي‌ زير به‌ دست‌ مي‌آيد.

اعدادي‌ در بالاي‌ هر وصف‌ جدول‌ قرار گرفته‌اند كه‌ تنظيم‌ آنها از معادلة‌ حاضر كمي‌ پيروي‌ مي‌كند كه‌ در جاي‌ خود بايد توضيح‌ داده‌ شود. اما با صرف‌نظر از صحت‌ يا عدم‌ صحت‌ كميات‌ پيشنهادي‌ مدل‌ فرهنگي‌ حتماً‌ بايد داراي‌ ضرايب‌ فني‌ كمي‌ باشد تا در علم‌ تصميم‌گيري‌ به‌ كار آيد. پس‌ از مدل‌ وصفي‌ بايد مراحلي‌ كه‌ در بند 5 بيان‌ داشتيم‌ دنبال‌ گردد.

بررسی عملکرد مدیران اجرایی در بستر نهادهای فرهنگی

با اندکی تأمل در سیاستهای بالا متوجه می شویم که توجه به مسائل فرهنگی در حوزه سیاستگذاریها از مشکل خاصی برخوردار نبوده و ازاین حیث می توان به دغدغه مند بودن مدیران فرهنگی کشورپی برد، اما در حوزه اجراهیچ کدام ا زسیاستها ی بالا به درستی اجرا نشده و یا اصلا به آن توجهی نشده است،در اینجا دغدغه مند بودن مدیران نسبت به مسائل فرهنگی خدشه دار شده و مخاطب را به تامل جدی در این خصوص وا می دارد. در این مورد می توان چند عامل را مورد توجه قرار داد.

ضعف نگاه مدیریت مدیران در حوزه فرهنگ، ضعف های ساختاری و بنیادی در سیستم های فرهنگی، ضعف در حوزه اولویت بندی مسائل مربوط به خانواده و زن، مدیریت کردن مسائل فرهنگی نیازمند تخصص و داشتن تجربه و مهارت کافی در اداره کردن و جریان دادن به مسائل فرهنگی فارغ ازگرایشات سیاسی و براساس توانمندیهای حرفه ای و شغلی فرد می باشد .

مدیران حوزه فرهنگ می بایست به سان دیده بانانی باشند که تغییرات و تحولات لحظه به لحظه حوزه فرهنگ را رصد کنند و به تناسب تغییرات برنامه ریزی ها ی لازم را تعبیه و به اجرا درآورند. امروزه بسیاری از تغییرات در حوزه های دیگر تاثیرات خود را برروی عرصه فرهنگی می گذارند. ماننداختراع ماهواره که در عرصه صنعتی اختراع بسیار جالبی بود اما همین اختراع بیشترین تاثیرات را بر حوزه فرهنگ گذاشت . از این رو متخصص بودن ، توانمند ی و صلاحیت اخلاقی، انسانی و داشتن نگاه استراتژیکی به حوزه فرهنگ از ملزومات اصلی مدیران در حوزه فر هنگ می باشد.

امروزه سازمانهای موفق در عرصه های جهانی سازمانهای دانش بنیان می باشند، و محوریت فعالیت ها با نیروهای دانش محور می باشد ، جلوگیری از ورود افراد بدون تخصص در کادر نیروی انسانی و استقبال از افکار و اندیشه های جدید و نو و حتی در مواردی دعوت از کارکنان برای شرکت در تسهیم دانش های خود و تبادل افکار و اندیشه های نو منجر به پویایی فضای سازمان می شود که خود بستری است برای توجه جدی تر به سیاست های وضع شده با تکیه بر نیروهای توانمند و خلاق.

غفلت از این مسئله که گاهواره جهان در خانه ها و توسط زنان مدار حرکت خود را باز می یابد و شروع به حرکت می کند نکته بسیار مهمی است که گویی از شدت اهمیت خود برای مدیران فرهنگی رنگ باخته و در لابه لای انبوهی از فعالیت های حزبی، جناحی و گروهی، و سیل عظیم ملاقات ها و تلفن ها و نامه های اداری مسئله ای است که روزی باید به آن پرداخت، روزی که شاید گاهواره جهان از خانه به خیابان و از فضایی سرشار از مهربانی و رحمت به فضایی سرشار از جنگ ایدئولوژیکی بین نظریه پردازان مختلف کشیده شود و زمام امور آن دیگر در اختیار مدیران فرهنگی نباشد.

 

 

 

 

نتيجه‌ گیری

براي‌ تعيين‌ معيار تصميم‌گيري‌ فرهنگي‌ نبايد فوراً‌ ذهن‌ را به‌ معيار تصميم‌گيري‌ در محصولات‌ فرهنگي‌ معطوف‌ داشت. بايد دانست‌ كه‌ اصلاح‌ محصولات‌ فرهنگي‌ به‌ اصلاح‌ ساختارهاي‌ فرهنگ‌ساز است‌ و اصلاح‌ ساختارهاي‌ فرهنگ‌ساز محتاج‌ برنامه‌ريزي‌ است‌ و برنامه‌ريزي‌ بدون‌ الگو، برنامه‌نماست. مدل‌ ساماندهي‌ و تعالي‌ فرهنگي‌ مبتني‌ بر فرهنگ‌ اسلامي‌ از ويژگيهاي‌ خاص‌ خود برخوردار بوده‌ و مبتني‌ بر مبنا و اهداف‌ اسلامي‌ است. تا زماني‌ كه‌ پژوهش‌ لازم‌ پيرامون‌ اين‌ مسأله‌ صورت‌ نپذيرد، ساماندهي‌ فرهنگي‌ از حد لفظ‌ و كلمات‌ بر روي‌ كاغد تجاوز نمي‌كند و معياري‌ جامع‌ و متقن‌ براي‌ تصميم‌گيري‌ فرهنگي‌ به‌دست‌ نمي‌آيد.

با توجه‌ به‌ تحليل‌ فوق، مراحلي‌ (پژوهشي‌ و اجرايي) را كه‌ براي‌ تصميم‌گيري‌ فرهنگي‌ بايد پشت‌ سر نهاده‌ شود، بيان‌ داشته‌ و براي‌ اثبات‌ عملي‌ بودن‌ طي‌ اين‌ طريق، مرحله‌ اول‌ - يعني‌ مباني‌ - را بسيار فشرده‌ به‌ عرض‌ رسانديم‌ و گام‌ اصلي‌ را در تنظيم‌ مدل‌ اسلامي‌ برنامه‌ريزي‌ فرهنگي‌ برداشتيم. پس‌ از آن‌ بايد براين‌ اساس‌ عوامل‌ يا موضوعات‌ را دسته‌بندي‌ نموده‌ و آن‌ را معيار اصلاح‌ ساختارها و محصولات‌ فرهنگي‌ قرار داد.

اميد است‌ كه‌ با همدلي، همفكري‌ و همكاري‌ عموم‌ انديشمندان‌ و مجريان، روند ساماندهي‌ و تعالي‌ فرهنگي‌ ساماني‌ در خور منزلت‌ خود بيابد.

 

 

 

 

 

 

پی نوشت ها:

1- صحيفه‌ نور، جلد 17، صفحه‌ 203 .

2- صحيفه‌ نور، جلد 8، صفحه‌ 7.

3- كيهان، مورخ‌ 11/11/1375.

4- كيهان، مورخ‌ 21/11/1375.

5- كيهان، مورخ‌ 21/11/1375.

منابع:

1. سلطانی گردفرامرزی،مهدی، "نمایش جنسیت در سینمای ایران" ، بهار و تابستان 1385،فصلنامه پژوهش زنان، دوره 4 ، شماره 1و2، 61- 91.

2. رضایی، محمد، کاظمی، عباس، "سیاست جنسیت در تلوزیون ایران"،پائیز 1387، فصلنامه پژوهش زنان ، دوره 6، شماره 3، 85-112.

3. قاسمی، وحید، آقابابایی، احسان، صمیم، رضا، "بررسی نقش و پایگاه اجتماعی زنان و مردان در فیلم های دهه هفتاد سینمای ایران"،پائیز 1387، نشریه هنرهای زیبا، شماره 35، 125-134.

4.  آکوچکیان، زهرا،" سلامت روان زن و زن الگو در نگرش دینی"، اسفند 1377، پیام زن، ، شماره 84 ، صفحه 66.

5. انیسی، فریبا، "زنان و اینترنت در هزاره سوم"، آذر 1385،پیام زن ، شماره 177، صفحه 46.

6. ابتهاج، فریبا، "آنها آهسته و پیوسته در راه قله هاهستند" ،خرداد 1386،پیام زن ، شماره 183، صفحه 8.

7. زاهدی، ستایش، "جستاری درمطبوعات له یا علیه حقوق زنان"، مجله شورای فرهنگی ،اجتماعی زنان، شماره 4.

8. مهکام، رضا، "تصویر ازدواج در رسانه ملی"، مجله کتاب زنان، شماره 25.

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 31
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 32
  • آی پی امروز : 2
  • آی پی دیروز : 13
  • بازدید امروز : 6
  • باردید دیروز : 21
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 6
  • بازدید هفته : 218
  • بازدید ماه : 954
  • بازدید سال : 6,940
  • بازدید کلی : 95,425