loading...
برنامه ریزی فرهنگی سال 92 دانشگاه علمی کاربردی رشت
dinmohammadi بازدید : 1106 سه شنبه 29 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

 

برنامه ریزی فرهنگی زنان  قبل  و بعد از انقلاب

زن از دیدگاه امام خمینی(ره)

«ما مي‌خواهيم زن به مقام والاي انسانيت برسد. زن بايد در سرنوشت خودش دخالت داشته باشد.»(صحيفه نور، ج5، ص153)«از نظر حقوق انساني، تفاوتي بين زن و مرد نيست زيرا كه هر دو انسانند و زن حق دخالت در سرنوشت خويش را همچون مرد دارد بله در بعضي از موارد تفاوت‌هايي بين زن و مرد وجود دارد كه به حيثيت انساني آنها ارتباط ندارد.»(صحيفه نور، ج3، ص49)«زنان همچون مردان در ساختن جامعه اسلامي فردا شركت دارند، آنان از حق رأي دادن و رأي گرفتن برخوردارند.»(صحيفه نور، ج4، ص259)«زن بايد در سرنوشت خودش دخالت داشته باشد زن‌ها در جمهوري اسلامي رأي بايد بدهند. همانطوري كه مردان حق رأي دارند، زن‌ها حق رأي دارند»(صحيفه نور، ج 11، ص 254)«شما (زنان) بايد در صحنه‌ها و ميدان‌ها آن قدري كه اسلام اجازه داده وارد باشيد. مثل انتخابات كه امروز عملي است كه بايد انجام بگيرد ... براي انتخابات خانم‌ها هم بايد فعاليت بكنند براي اينكه فرقي ما بين شما و ديگران در سرنوشت‌تان نيست. سرنوشت ايران، سرنوشت همه است ... اسلام شما را حفظ كرد و شما متقابلاً اسلام را حفظ بكنيد.»(صحيفه نور، ج 18، ص 263)

 

 

مقدمه

زنان اگر چه به عنوان نیمی از پیکره اجتماع در نظر گرفته می شوند اما عملکردها و حضور آنان در عرصه های مختلف بر همه اجتماع اثر خواهد گذاشت، در این بین ناگفته عیان است که حضور مثبت و سازنده زنان در جامعه تاثیرات مثبتی را در پی خواهد داشت. درطول تاریخ معاصر ایران، زنان همواره نقش همگام و دوشاش با مردان و درمواردی پیشرو در روند تحولات اجتماعی درمقایسه با مردان را داشته اند. انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) را می توان به عنوان بستری قلمداد کرد که در آن قابلیت ها و ظرفیت های زنان به درستی و درمسیر صحیحی به منصه ظهور رسیده است، بنابراین بررسی و توجه به این بخش از تاریخ معاصر ایران راه گشای خوبی در ایجاد تصویر ذهنی مناسبی از زنان می باشد، زنان که در بستر رخداد انقلاب ها بیش از آن که به دنیال دست یافتن  به اغراض و منافع شخصی خود و احیانا حقوق مادی و معنوی خود باشند در پی  تحقق اهداف ملی و ارزش های اسلامی و انسانی دردرون جامعه خود بوده اند

زنان مانند گروه های اجتماعی دیگر نقش چشمگیری در تحولات انقلاب داشتند، اگر چه چهره زن ایرانى از اوایل تا اواخر عصر قاجار، در بیشتر موارد ، چهره‏اى مظلوم و صبور، گاه ناآگاه و خرافى و در مواردی استثنایى قوى بود اما این چهره دراواخر حکومت قاجار نقاب انزوا و انفعال را که بر چهره اش نشسته بود کنار میزند و به چهر های حق طلب، فعال و ظلم ستیز تبدیل می شود

حضور زنان درانقلاب مشروطه

درتاریخ 14 مرداد 1285  فرمان مشروطیت به دست مظفرالدین شاه قاجار به امضا رسید. انقلاب مشروطیت را می توان یکی از مهمترین گام هایی ایرانیان برای دست یافتن به عدالت و برابری  و استقرار حکومتى دانست که در آن اعمال گسترده قدرت مطلق و خودکامه ناممکن باشد و نمایندگان انتخابى مردم، مسئولان اجرایى را منصوب و فعالیت‏هاى آنان را کنترل و تعدیل کنند و قوه قضاییه نهادى مستقل باشد و در چارچوب قوانین مبنایى و مدنى عمل کند .

جریان مشروطیت اگرچه در دروان مظفرالدین شاه قاجار به امضا رسید، اما ریشه های این جریان و انقلاب مردمی به زمان قبل از وی و دوران  ناصر الدین شاه بازمی گردد، دوران حکومت قاجار که یکی از پرتنش ترین دوران های تاریخی ایران است مصادف با شکل گیری جوامع صنعتی و قدرت های سیاسی مغرب زمین بود. از یک طرف در اروپای غربی بورژوازی قدرت سیاسی را در دست گرفته بود و به همین واسطه اروپا در زمینه های علمی- صنعتی پیشرفت های بسیاری نموده بود و در پی گسترش بازار فروش محصولات صنعتی خود در سطح جهانی بویژه در کشورهای عقب مانده بود.

به همین سبب رقابت شدیدی بین کشورهای اروپایی از جمله انگلیس و فرانسه به منظور گسترش بازار فروش محصولات خود و تسلط بر کشورهای عقب افتاده ایجاد شد. در این میان ایران که کشوری مستعمره نبود نیز به عرصه رقابت انگلیس با روسیه که این کشور نیز پس از دوران طولانی رکود کم کم به یک کشور قدرتمند با ارتشی مجهز تبدیل می شد و از مزیت همسایگی با ایران نیز برخوردار بود مبدل شد. حاصل این رقابت برای ایران شکست های پی در پی از روسیه و انگلیس و از دست رفتن بخش وسیعی از کشور در کنار تحمیل قراردادهای سنگین اقتصادی و سیاسی از طرف روسیه، انگلیس، فرانسه و چند کشور اروپایی دیگر بود. بواسطه این قراردادها جامعه ایران هم از طرف استبداد داخلی و هم استعمار خارجی زیر شدیدترین فشارها قرار گرفت. از طرف دیگر حکومت پارلمانی و جمهوری در اروپا کم کم شکل گرفته بود و بالطبع بواسطه مراودات تجاری و سیاسی مردم مشرق زمین با آنها، در اذهان گروه خاصی از مردم ایران از جمله اشراف، سرمایه داران و بازرگانان مفاهیمی چون مشروطه، جمهوری، قانون و... جای می گرفت.

  جنبش مشروطه حاصل همصدایی و اعتراض مشترک سرمایه داری تجاری- صنعتی، بخش زیادی از علما و روحانیون، تحصیل کردگان فرنگ رفته و طبقه متوسط جامعه ایرانی از جمله پیشه وران، تجار و صنعتگران بود، در این بین زنان مانند گروه های اجتماعی دیگر نقش چشمگیری در تحولات انقلاب داشتند، اگر چه چهره زن ایرانى از اوایل تا اواخر عصر قاجار،  در بیشتر موارد ، چهره‏اى مظلوم و صبور، گاه ناآگاه و خرافى و در مواردی استثنایى قوى بود اما این چهره دراواخر حکومت قاجار نقاب انزوا و انفعال را که بر چهره اش نشسته بود کنار میزند و به چهر های حق طلب، فعال و ظلم ستیز تبدیل می شود. حضور زنان در جریان مشروطه را می توان به چند دوره تقسیم کرد ، که به اختصار به هرکدام از این دوره ها اشاره می شود:

دوران قبل از مشروطه

با مطالعه حرکت های زنان در دوران قبل از مشروطه به روشنی مشخص می شود که حضور زنان در این دوران به شکل مستقیمی متاثر از گفتار و عملکرد علمای دین بوده است و بنا بر فتاوای علمای دینی در امور مختلف زنان وارد عرصه می شدند، شاهد تاریخی این مدعا حضور زنان در جریان جنبش تنباکو ، حادثه گریبایدوف روسی و بحران نان درکشور می باشد، که در این حوادث زنان همگام با مردان طبق فتاوای علمای دین حضور موثر داشتند .

دوران مشروطه

انقلاب مشروطه را می توان بستری مناسب برای حضورجهت دار زنان در عرصه فعالیت های اجتماعی دانست ، اگر تا قبل از مشروطه زنان به شدت تحت تاثیر علمای دینی وبرای ارزش های دینی خود دست به فعالیت زده بودند، در این دوران زنان به دو دسته تقسیم شدند، عده ای از زنان با الگو قرار دادن جریان های زنان در کشورهای اروپایی به فعالیت های خود رنگ و بوی صنفی و جنسیتی داده و به مطالبه بسیاری از حقوق زنان مانند سواد آموزی، پرداختند و گروهی دیگر هم چنان داعیه دفاع از ارزش ها ی ملی و دینی را در سر می پروراندند، اگر چه نمی توان هیچ کدام از این دو گروه را خالی از انگیزه های گروه دیگر دانست. از جمله فعالیت های زنان دردوران مشروطه می توان به حمایت از علمای دین، تلاش برای تاسیس بانک ملی، مشارکت در برخوردهای مسلحانه و  حمایت از منسوجات داخلی اشاره کرد.

دوران بعد از مشروطه

در جریان انقلاب مشروطه زنان هیچ گاه خواسته های صنفی خود را مطرح نکردند. اما پس از انقلاب آنان به بیان کردن خواسته های صنفی خود پرداختند.

- زنان به ایجاد انجمن های مختلف پرداختند و خواهان آن شدند که تشکل های سیاسی آنان از سوی مجلس به رسمیت شناخته شود

- حضور در انتخابات و حق رای دادن ، در جمادی الاخر سال 1327، که نظام نامه انتخابات تهیه شد و به صحه محمد علیشاه رسید، در شرایط کسانی که از حق انتخاب کردن مطلقا محرومند، نوشتند: «نسوان و اشخاص خارج از رشد و آنهایی که تحت قیمومت شرعی، ورشکستگان به تقصیر، مرتکبین قتل و سرقت الی آخر.»بدین سان، وضعیت حقوقی، نه تنها قانونی زنان در ردیف افراد فوق قرار گرفت

- انتشار روزنامه و مجله

- تاسیس مدارس دخترانه

انقلاب مشروطه در برگیرنده چند نکته قابل تامل است که به اختصار به آنها اشاره می شود،  در ابتدای فعالیتهای زنان همواره سعی می شد که رنگ و بوی مذهبی آن حفظ شود، به طوری که در سرلوحه اساسنامه اولین جمعیت زنان ایران، یعنی نسوان وطنخواه، تأکید بر حفظ شعائر و قوانین اسلام بود

نهضت امام (ره) راه جدیدی را پیش پای زن ایرانی گشود ، راهی که هم به زن ضعیفه تحجر یافته " نه" گفت و هم به زن ظریفیه تبرج کرده . امام پیروزی نهضت را مرهون فدارکاری ها، شهادت طلبی ها و مبارزات مردم ، اعم از زن و مرد ، کوچک و بزرگ و..می داند و در خصوص حضور زنان در انقلاب به ارائه نظراتی پرداختند که به درستی و شفافیت مبین نگاه شریعت اسلامی می باشد

اغلب نوشته های تاریخی به بازخوانی یا بزرگ نمایی تلاش زنان درربار، غررب گراو یا شرق گرا پرداخته اند ، و درباره آنان سخن بسیار گفته اند ، و کوشیده اند فعالیت سیاسی اجتماعی آنان را بخش عمده فعالیت زنان ایرانی معرفی نمایند. اما نقش  اصلی در تحولات سیاسی  اجتماعی یک سده اخیر را عامه زنان مسلمان یعنی زنانی که نه در دربار بوده اندو نه از طایفه روشنفکران ، بر عهده داشته اند . ولی این نقش به دلایلی چون عدم دسترسی به امکانات چاپ و نشر و ... چندان در تاریخ معاصر برجسته نشده است .

انقلاب اسلامی

زنان از آغازین روزهای شروع انقلاب اسلامی گام به گام در سیر جریانات انقلاب حضور داشته اند . حضور زنان در جریان انقلاب را که بنا به نظر بسیاری از صاحب نظران همگام با حرکت امام خمینی ره در سال 42 آغاز شده است تا پیروزی انقلاب در سال 1357 و بعد از به ثمر نشستن این جریان نیز ادامه داشته است . برای بررسی نقش زنان در جریان انقلاب اسلامی باید ابتدا تا اندازه ای به جایگاه و تعریف زنان در دوران گذشته پرداخته شود

زن در دوران پهلوی قبل از وقوع انقلاب

حکومت پهلوی که از زمان تاج گذاری رضا خان میرپنج در اردیبهشت1305  تاپیروزی انقلاب اسلامی در 1357 به طول انجامید  نقش و هویت خاصی برای زنان قائل نشد و آنجا که به زعم خود درصدد برآمد تا ایران را به کشور رشد یافته تبدیل کند  مدعی شد وقتی مردم لباس متحدالشکل بپوشند ، مردان کلاه پهلوی بر سرگذارند و زنان کشف حجاب کنند و نیز نسبت به اعتقادات دینی سست شوند متمدن خواهند شد . بنابراین در اوایل خرداد 1314 ه. ش اعضای هیات دولت را احضار کرد و گفت: ما باید غربی شویم .باید شروع به رفع حجاب زن ها نمود و چون برای عامه مردم دفعتا مشکل است اقدام کنند ، شما وزرا و معاونین باید پیش قدم بشویدو ...

بنابراین برنامه های حکومت وقت برای زنان نه تنهابه اعتلای هویت  زنان نیانجامید بلکه نوع نگاهی را که درصدد ایجاد آن بود ، نگاهی متکی بر انگاره های جنسی، تنزل شخصیت انسانی زن و رواج نگاه ابتذال گونه به زن بود . امام خمینی‏رحمه الله درباره اوضاع خطرناک این دوره می‏فرمود: «به اسم آزادی، آزادی زنان و آزادی مردان، آزادی از زن و مرد را سلب کردند. زن‏ها و جوانان ما را فاسد الاخلاق کردند. شاه برای زن این خاصیت را قائل بود که می‏گفت زن باید فریبا باشد. البته با آن نظر حیوانی که او داشت. ... زن را فرو کشید به مرتبه یک حیوان، به اسم این که برای زن می‏خواهد مقام درست کند، زن را از مقام خودش پایین‏تر آورد. زن را مثل یک عروسک درست کرد. در صورتی که زن انسان است، آن هم یک انسان بزرگ... این پدر و پسر و خصوصا این پسر آنقدر جنایات که به زن کردند، به مردان نکردند... .» 

در این دوران زن محجبه به دلیل ترس از برداشتن چادر که به دستور حکومت صورت می گرفت درون خانه خود را محبوس کرده بود. اما این امر منجر به خانه نشینی و عدم شرکت زنان د رجریان انقلاب نشد چراکه همانطور که گفته شد زنان به شکل غیر مستقیم به ایفای نقش پرداختند.

زن در دوران انقلاب اسلامی

انقلاب اسلامی با بهره‌گیری از تعالیم نورانی اسلام، جایگاه و نقشی والا و مهم برای زنان در نظر گرفت است. در جمهوری اسلامی ایران زنان از یک طرف توانمندی‌های خودشان را در عرصه‌های مختلف اجتماع به اثبات می‌رسانند و از طرف دیگر از فضای خانه و تربیت فرزند و نقش‌های همسری و مادری خود نیز فاصله نمی‌گیرند. این عملکرد نتیجه احترام به آموزه‌های اسلام در مورد اهمیت دادن به خانواده و نقش محوری زن در آن است.

مسأله زنان در جامعه در دو عرصه خانواده و جامعه تبیین می‌شود . این نگاه به مسائل زنان که نشات گرفته از دین مبین اسلام است، سبب ارتقاء توانمندی‌های بانوان و پیشرفت جامعه شده است. اسلام برای زنان جایگاهی انسانی قائل است. از این منظر زن دارای کرامت است و به عنوان سنگ بنای خانواده و جامعه محسوب می‌شود. بر اساس این نگرش حضور زنان در عرصه‌های مختلف فعالیت‌های اجتماعی مانع از تشکیل خانواده و استحکام بخشیدن به آن نمی‌شود.

شایان ذکر است که خانواده اولین نهاد اجتماعی است که نقش مهمی در سلامت جامعه دارد. مقام معظم رهبری حضرت آیت‌الله‌خامنه‌ای خانواده را سلول اصلی جامعه می‌داند که اگر این سلول سالم باشد بقیه جامعه نیز سالم خواهد بود. ایشان پیشرفت جامعه‌ی اسلامی را بدون بهره‌مندی کشور از نهاد خانواده سالم، سرزنده و با نشاط، امکان‌پذیر نمی‌دانند. بدیهی است، مشکل امروز جامعه غرب نوع نگرش مسئولین به خانواده است که آن را به عنوان نهاد اصلی و مهم تلقی نمی‌کنند و زن را بصورت فردی جدا از خانواده می‌بیند. در جمهوری اسلامی ایران زن به عنوان محور آرامش خانواده مطرح است. در نگاه رهبر معظم انقلاب، اگر نقش آرامش دهنده زن و نقش امنیت بخش مرد با یکدیگر هماهنگ باشد، محبت و علاقه بین آنها ایجاد خواهد شد. نتیجه این هماهنگی و همیاری آنست که مشکلات بیرون از خانه برای زن قابل تحمل خواهد شد و زن در عرصه اجتماع می‌تواند نقش فعال و اثرگذار داشته باشد.

اما اشتغال و فعالیت‌های اجتماعی و بیرون از خانه زنان نیز بعد دیگری از زندگی آنان است. از نظر اسلام زنان می‌توانند در عرصه‌های مختلف علمی، تحقیقاتی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی فعالیت کنند. دین اسلام در چهارده قرن پیش اینگونه فعالیت‌های بانوان را به رسمیت شناخته است، در حالی که حق مشارکت سیاسی در غرب در اواخر قرن بیستم و شروع قرن بیست و یکم مطرح شد.

نقش فرهنگی زنان

از مهمترين نیازهای اساسی در هر كشور مبحث ارتقاءو پویایی فرهنگی جهت تكامل مناسبات اجتماعي است. توليد زيرساخت‌هاي فرهنگي در شرايط حاضر نياز به كنش‌هاي اجتماعي خواهد داشت كه بتواند برخاسته از بطن مردم و متناسب با مذهب، عرف و سنن ديرين مرسوم در آن كشور باشد. زنان مسلمان ايران به‌عنوان يكي از اركان فرهنگ‌ساز نيز با توجه به اهميت موضوع و درك واقعيت جهان امروز با تشكيل كانونهايي كه بتوانند در اين راستا گام بردارند نقش مهمي را در عرصه توسعه فرهنگي ايفاد مي‌نمايند. به‌گونه‌اي كه ميزان قابل توجهي از سازمانهاي مردم نهاد زنان، با چنين هدفي ايجاد شده و فعاليت مي‌كنند.

فرهنگ جامعه، روح و حقیقت نظام اجتماعی را شکل می دهد که شامل ارزش ها، شناخت و ایدئولوژی آن مکتب است.

سه عنصر اصلی فرهنگ عبارتند از: 1. اصول دین توحید، نبوت و معاد 2. ارزش های ثابت؛ 3. شیوه های رفتاری برخواسته از ارزش ها.

پایه و اساس امور فرهنگی را تعلیم و تربیت تشکیل داده و اجتماع نیز بر همین اساس استوار می گردد.

سایر امور سیاسی، نظامی، اقتصادی نیز تحت تأثیر امور فرهنگی قرار دارند

پیامبر اعظم صل الله علیه و آله و سلم پس از بعثت، برای تبلیغ دین اسلام به کار فرهنگی گسترده پرداختند که با پایه گذاری اصول دین آغاز شد.

پس از حضرت علی علیه السلام اولین کسی که به پیامبر، ایمان آورد، همسرش، حضرت خدیجه بود که با همه وجود به حمایت از ایشان پرداخت و در مقابل عقاید تمامی مشرکان ایستادگی نمود.

یکی از عوامل مهم موفقیت اسلام، فرهنگ انتظار است که از قیام امام حسین علیه السلام نشأت گرفته است و می توان گفت: «فرهنگ عاشورا، زمینه ساز فرهنگ انتظار است».

تداوم خط فکری شیعه پس از رحلت پیامبر اعظم صل الله علیه و آله و سلم و اجرای آن توسط حضرت علی علیه السلام با قیام عاشورا و خون امام حسین علیه السلام آبیاری گردید و با فرهنگ انتظار تا عصر حاضر تداوم یافته و همواره با آزمایش انسان ها به گونه های مختلف همراه بوده است.

نقش زنان در پیش برد احکام اسلامی جایگاه ویژه ای دارد. در شرایط بحرانی که دست مردان بسته می شد، زنانی هم چون حضرت زهرا علیها السلام و حضرت زینب علیها السلام با تبلیغات خود به حمایت از امام خود و آگاه سازی مردم می پرداختند.

زنان همواره در دفاع از اسلام و ارزش های اسلامی مشارکت داشته اند و در پیروزی انقلاب اسلامی نیز سهم قابل ملاحظه ای ایفا نمودند. امام خمینی قدس سره در این باره فرموده اند: «... در مملکت ما این طور شد که بانوان هم دوش، بلکه جلوتر از مردها از خانه ها بیرون آمدند و در این راه اسلامی زحمت کشیدند و رنج دیدند ...».

تهاجم فرهنگی

یکی از راه های مؤثر دشمنان برای سلطه بر کشورهای اسلامی، تسلط فرهنگی است که دشمن از تمامی ابزارهای خود برای تخلیة فکری و فرهنگی جامعه، خصوصاً جوانان بهره می جوید.

از مهم ترین عوامل تهاجم فرهنگی غرب، تغییر شناخت ها و باورها، دگرگونی ارزش ها و گرایش هاست که در پی آن، رفتارها و کردارها نیز تغییر خواهد کرد. این در حالی است که غرب، خود گرفتار بحران فرهنگی است و به جای حق، انسان را جانشین ساخته و قانون را جای گزین دین نموده و به جای ارزش های الهی، اصالت سود و ترّقی مذهب را به اخلاق و هدونیسم (لذت جویی و لذت گرایی) تبدیل نموده است.

یکی از اهداف دشمن، مبارزه با فرهنگ انتظار می باشد؛ چرا که به تأثیر آن بر افکار، عقاید و رفتار مردم پی برده است.

هم اکنون دشمن با حربه های مختلف درصدد مبارزه با اسلام برآمده و به علت تأثیر شگرف اعتقاد مهدوی، به مبارزة اساسی با این تفکر در سطح جهانی پرداخته و تا کنون بیش از پانصد اثر اعم از: فیلم، نمایش نامه، آهنگ و داستان[87] برای تحریف پیش گویی های نوستر آداموس در ارائه چهرة وحشتناک از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و جنگ افروزی ایشان ارائه شده است؛ در حالی که روایات اسلام، بیان گر ایجاد وحدت کلمه در سایة ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف می باشد.

امام علیه السلام در تأویل آیه (و قاتلوهم حتی لا تکون فتنة و یکون الدین کلّه لله )[88] می فرماید: امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف مبارزه می کند، تا وقتی که اختلاف از بین ملل و ادیان برداشته شود و تمامی دین، یک کلمه گردد.

هم اکنون تأثیرات تهاجم فرهنگی دشمن در جوامع اسلامی مشهود است و دشمن از راه های گوناگون به خصوص رسانه های ارتباطی از قبیل: ماهواره، اینترنت، فیلم ها و نوارهای مبتذل و ... درصدد تخریب فرهنگ اسلامی برآمده و بیشترین اهداف دشمن بر روی زنان و جوانان متمرکز شده است؛ چرا که دشمن به خوبی دریافته که بهترین راه برای دست یابی به اهداف شوم خود، تخریب زیرساخت ها و بنیان های زیرین جامعه است که شامل جوانان و زنان جامعه می باشد. تأثیر تهاجم فرهنگی در این روایت رسول اعظم صل الله علیه و آله و سلم مشاهده می شود که ضمن هشدار به امت خود در آخرالزمان می فرماید: «حال شما چگونه خواهد بود، زمانی که زنان شما فاسد شوند و جوانان شما به فسق و جور گرایند و شما امر به معروف و نهی از منکر ننمایید. به پیامبر صل الله علیه و آله و سلم گفته شد: ای رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم آیا چنین خواهد شد؟ فرمود: آری و بدتر از این خواهد شد! حال شما چگونه خواهد بود، زمانی که شما معروف را منکر، و منکر را معروف پندارید؟»

از این قبیل احادیث در مورد زمان قبل از ظهور وارد شده که بیان گر عملکرد نادرست برخی از مردم است و این مهم، وظیفة سایرین را برای راهنمایی امت گوشزد می نماید.

وظیفة بانوان در مقابل تهاجم فرهنگی

فعالیت های گستردة دشمن برای ایجاد فساد در جامعة اسلامی و از بین بردن فرهنگ انتظار، وظیفة خطیر عمومی را در حوزه های علمیه و مراکز آموزشی ـ پژوهشی گوشزد می نماید.

پژوهش های علمی ـ تحقیقی در این زمینه باعث روشن گری در سطوح مختلف علمی از جمله آموزش و پرورش و آموزش عالی می گردد و در نتیجه، موجب آگاهی قشر عظیمی از مردم خواهد شد. برای آگاهی در سطح عموم نیز می توان از رسانه های جمعی به خصوص صدا و سیما با اجرای برنامه های مختلف اجرایی، فیلم، داستان و ... بهره جست و سطح آگاهی عمومی، خصوصاً زنان را نسبت به مسئله انتظار، مهدویت و ... بالا برد.

گسترش معارف ناب محمدی بین زنان، می تواند جامعه را تحت تأثیر قرار دهد؛ زیرا نه تنها زنان، نصف جامعه را تشکیل می دهند، بلکه بر نصف دیگر جامعه تأثیرگذار هستند و از طریق عقل دینی و عاطفی می توانند تحولات اساسی در افکار فرهنگی جامعه ایجاد نمایند و با گرایشات دینی ـ مذهبی، جوانان را جذب مبانی جذاب دینی و فرهنگ انتظار مهدوی نمایند.

حضور زنان در مجامع علمی، به خصوص علوم اسلامی، در حوزه و دانشگاه برای پرورش اعتقادات اسلامی در جامعه، به خصوص در زمان حاضر که بیش از نصف جمعیت دانشگاه ها را دختران تشکیل می دهند، نقش اساسی دارد.

اعتقاد مذهبی، باور و شناخت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از مبانی فرهنگی است که زیربنای ارتقای فرهنگی را تشکیل می دهد و موجب ثبات عقیده افراد به مهدویت و سازندگی افراد می شود تا آن جا که یارانی خاص را شکل می دهد.

در روایات، یاران امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف این چنین معرفی شده اند: آنها در آسمان، شناخته شده اند و در زمین       (تا آمدن حضرت) ناشناخته می مانند.

هم چنین ایشان دارای شخصیتی بی نظیر و پیش گام در کارهای خیرند.

نقش اساسی زنان در ترویج فرهنگ مهدوی را می توان در دو بعد کلی جست وجو نمود:

ابتدا تبلیغات صحیح دربارة فرهنگ مهدوی و جلوگیری از ترویج افکار و عقاید نادرست که تحت عنوان اسلام منتشر می گردد. چه بسا در این میان عده ای به نام ملاقات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و تحت تأثیر قراردادن بانوان، آنها را منحرف سازند و در پناه آن به گمراه و فاسد نمودن عده ای اقدام نمایند.

بهترین راه برای جلوگیری از این گونه مفاسد، ترویج معارف ناب محمدی است که برای تحقق آن باید از طریق شناخت و معرفت حقیقی امام، همراه با انتظار صحیح و سازنده بهره جست.

برای گسترش فرهنگ اسلامی می توان به مجالس دسته چمعی یا اردوهای زیارتی فرهنگی اقدام نمود؛ زیرا در چنین مجالس و اردوهایی که به نام ائمه معصومین علیهم السلام برپا می شود، پذیرش دینی مردم بیشتر گشته و با رفتن به مشاهد مشرفه و ارتباط مستقیم با چنین اماکنی، امکان ارتباط معنوی بیشتر می شود.

برگزاری مجالس مذهبی، به خصوص مرتبط با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هم چون دعای ندبه، دعای عهد، زیارت آل یس و تفسیر آیات قرآن کریم، خصوصاً آیاتی که مرتبط با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف می باشد مردم را با فرهنگ قرآنی ـ مهدوی، بیشتر آشنا می سازد.

راه دیگر انتقال معارف مهدوی به نسل جدید، بالابردن فرهنگ کتاب خوانی است که با عرضة محصولات فرهنگی (اسلامی ـ مهدوی) می توان آنها را به فرهنگ مهدوی علاقه مند نمود.

بعد دیگر فرهنگی که گاه کمتر مورد توجه قرار می گیرد، ابعاد تأثیرگذار در تفکر و عملکرد اسلامی است. یکی از دلایل دور شدن از فرهنگ اسلامی، شرایط محیطی می باشد که با ایجاد تحول در آن، ابعاد بسیاری از مشکلات فرهنگی حل خواهد شد. برای مثال، کیفیت معماری در فرهنگ اسلامی است که در زمان های گذشته خانواده های متشرع با ساختمان های بیرونی ـ اندرونی مانع اختلاط زنان و مردان نامحرم می شدند، ولی هم اکنون با تهاجم فرهنگی غرب، ساختمان ها به شکل اُپن (باز) در آمده است.

انتقال این گونه فرهنگ ها از هم اکنون می تواند زمینه ساز ظهور باشد و زنان به دلیل طبع ظریف و هنرمند خود می توانند با معماری جدید اسلامی و تنوع بخشی به کیفیت خانه سازی و تزئینات داخلی آن، تحولات اساسی در فرهنگ متأثر از فرهنگ غرب ایجاد نمایند.

مسئله دیگر، تغییر پوشش سنتی قدیم به پوشش نامتناسب تنگ و بدن نما است که در روایات آخرالزمان نیز مورد نکوهش قرار گرفته است[93] و برای تغییر آن به پوشش متناسب اسلامی می توان با ارائه پوشش های زیبا و متنوع جدید اسلامی، جای گزین های مناسبی برای پوشش های نیمه عریان و نامناسب به ارمغان آمده از غرب قرار داد.

 

 

زنان در دفاع

جمهوری اسلامی ایران به تبعیت از اسلام زنان را به عنوان نیمه فعال جامعه می‌داند و برای رشد و ارتقاء زنان قوانین متعددی را تصویب کرده است. زنان ایرانی بر این باورند که رشد واقعی آنها در گرو آن است که زنان در یک حرکت متعادل و چندجانبه؛ از سویی به رشد فردی خویش اهتمام کنند و از سوی دیگر به عنوان محور اصلی خانواده به وظایف خانوادگی شان یعنی همسری و مادری توجه نمایند و علاوه بر این در عرصه‌های اجتماعی نیز با توانمندی و جدیت حضور یابند.

انقلاب اسلامی ایران چنین الگوی نوینی از زن را براساس آموزه‌های اسلامی ارائه کرده است که در آن بانوان در منزل و خارج از آن به عنوان انسان‌هایی تاثیرگذار مطرح هستند.

یکی از تحولات مهمی که در پرتو انقلاب اسلامی در زنان ایران به وجود آمد، تحول روحی و فکری آنان بود. از این رو پس از پیروزی انقلاب اسلامی همواره شاهد حضور زنان در عرصه‌های مختلف همچون 8 سال دفاع مقدس و سازندگی کشور و پیشرفت‌های علمی می‌باشیم.

رشد و ارتقاء توانمندی‌های زنان ایرانی در ابعاد مختلف علمی، تکنولوژی، اختراعات، ابتکارات و نوآوری‌هایی در عرصه‌های نانو، انرژی هسته‌ای، هوا و فضا، علوم پایه و غیره، بخشی از پیشرفت‌های زنان پس از انقلاب اسلامی است. بدین ترتیب زنان ایرانی با الهام از فرهنگ انقلاب اسلامی به روشنی نشان دادند که در تمام عرصه‌های اجتماعی، سیاسی و... حضور دارند و اعتقادات دینی و ارزش‌های اسلامی نه تنها مانع از شرکت آنها در فعالیت‌های مختلف فردی و اجتماعی نیست، بلکه این فعالیت‌ها را در جهت صحیح هدایت می‌کند.

در این دوران زنان به دو شکل در راستای تحقق اهداف ملی ، میهنی خود و هم چنین آمال و ارزش های اسلامی و انسانی گام برداشته اند؛ حضور مستقیم زنان که به شکل حضور در راهپیمائی ها ، پخش کردن اعلامیه ها، پیاده کردن  نوارها، ایثار جان و فرزندکه در بسیار ی از راهپیمائی ها زنان با در آغوش گرفتن نوزادان و همراهی کودکان خردسال خود در مراسمات شرکت می کردند و نیز در اختیار قرار دادن اندوخته های مالی برای کمک به حرکت خودجوش مردمی از دیگر نمودهای حضور مستقیم زنان  می باشد. هم چنین زنان در کنار نقش هدایتگری و تشویق همسران و برادران خود برای حضور در راهپیمائی ها و موارد دیگر در کمک کردن به زخمی ها و مداوای آنها نیز حضور غیر مستقم داشتند. در این میان مجموعه نظریاتی که امام خمینی (قدس سره) در فرایند پیروزی و سپس استقرار نظام جمهوری اسلامی درباره مشارکت سیاسی زنان ابراز کردند، نقطه عطفی در مباحث مربوط به این قضیه پر اهمیت است.امام خمینی ره نه تنها "زنان را به مشارکت د رانقلاب دعوت نمود بلکه شرکت آنان را د رمراسم انقلابی واجب و لازم شمرد و حتی موافقت پدر و شوهر را لازم ندانست . به ویژه در سال های آخر رژیم ، زنان مسلمان با چادرهای خود که تبدیل به نوعی نماد شده بود . در تظاهرات اعتراض آمیز شرکت گسترده ای کردند."

امام خمینی ره و مشارکت زنان

نهضت امام (ره) راه جدیدی را پیش پای زن ایرانی گشود ، راهی که هم به  زن ضعیفه تحجر یافته " نه" گفت  و هم به زن ظریفیه تبرج کرده . امام پیروزی نهضت را مرهون فدارکاری ها، شهادت طلبی ها و مبارزات مردم ، اعم از زن و مرد ، کوچک و بزرگ و..می داند و در خصوص حضور زنان در انقلاب به ارائه نظراتی پرداختند که به درستی و شفافیت مبین نگاه  شریعت اسلامی می باشد.

- " ... کسی که تاریخ صد ساله را مطالعه کرده است ، می داند که در جنبش هایی که در ایران بوده است    ، جنبش های اصیلی که در ایران بوده است ، قبل از این دوره رژیم پهلوی ، جنبش تنباکو و هم در نهضت مشروطه مهم می دانند. در این جنبش ها، زنان همدوش مردان فعالیت می کردند ..." 

- خداوند نگهدار همه شما باشد . این پیروزی را ما از بانوان داریم ، قبل از این که از مردها داشته باشیم

- ملتی که بانوانش صف مقدم برای پیش برد مقاصد اسلامی هست آسیب نخواهد دید .

- مردان ما مرهون شجاعت های شم زنهای شیردل هستند (امام خمینی؛  ج 6 : 299)

امام هم چنین بر مشارکت و دخالت زنان تاکید می کنندو حقوقی را برای زنان در فضای پس از انتخابات  بر می شمرند از جمله ؛ تاکید بر ؛ دخالت زنان در همه شئون ؛ حضور موثر زنان ؛ دخالت در سرنوشت ؛ شرکت در سازندگی کشور، دخالت در مقدرات اساسی، نظارت ، دخالت در حفظ جامعه.

 

 

 

 

 

نتیجه گیری

زنان در جامعه ما 3 مرحله را طی نموده اند :1- زمانی زن را ضیعفه ای بیش نمی پنداشتند ، چرا که به هیچ وجه کار جدی و مهمی در او دیده نمی شد2- روزگار پس از آن بالاخص در نظام گذشته شاهنشاهی، در این سرزمین زن را عنصری لطیف و فریبا دانسته که کارش تقلید از غرب بود و تنوع آفرینی و پرکردن اوقات زندگی و شهوترانی و ... و اگر او را در اجتماع به خدمت گماشته بودند برای رشد و سعادت  خود و جامعه اش که برای سود جویی و هرزگی و... بود  3- دسته سوم بعد از انقلاب ، زنانی که حرکت آفرین بودند خود متحول شدندد و دیگران را متحول کردند (  جمعیت زنان جمهوری اسلامی ؛1368: 134-135)

امام هم چنین بر مشارکت و دخالت زنان تاکید می کنند و حقوقی را برای زنان در فضای پس از انتخابات بر می شمرند از جمله ؛ تاکید بر ؛ دخالت زنان در همه شئون ؛ حضور موثر زنان ؛ دخالت در سرنوشت ؛ شرکت در سازندگی کشور، دخالت در مقدرات اساسی، نظارت ، دخالت در حفظ جامعه امام خمینی (ره) همواره بر نقش و جایگاه انسانی زن تاکید داشتند و برای زن هویتی مستقل و توانمند قائل شدند تا آ نجا به صراحت بیان داشتند که استعدادهای ویژه ای در درون زن هست ، و در برابر استعدادهایی که خداوند در درون مرد قرار داده است یک میدان بسیار وسیع و گسترده است ، و نقش پررنگی را برای زن هم در دوان قبل از انقلاب و هم در دوران انقلاب قائل شدند، شاید بتوان به صراحت بیان کرد که نگاه جامع امام (ره) به مشارکت زنان تفاوت اساسی را در حضور زنان در جامعه بعد از انقلاب پدید آورد اتفاقی که در جریان انقلاب مشروطه رخ نداد و علی رغم حضور پر شور زنان و فداکاری هایشان تفاوت چندان ی دربدنه عامه زنان جامعه رخ نداد و ما تنها شاهد تغییراتی درسطح اشراف هستیم.

 

 

 

 

 

 

منابع

-امام خمینی ، صحیفه نور ج 6

-اتحادیه، منصوره ،  «بیداری زنان: تاریخچه مشارکت زنان در نهضت مشروطیت» ، مجموعه مقالات اولین سمینار مشارکت اجتماعی زنان

- باستانی پاریزی، محمد ابراهیم،  1382، گذر زن از گدار تاریخ ، تهران، نشر کیانا

- حبیبی فتح آبادی، مریم ، بافت بختیار،  پاک نیا ، نقش زنان درتوسعه اجتماعی فرهنگی از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی، فصلنامه رشد آموزش تاریخ ، دوره دوازدهم، شماره 2، زمستان 89

- خسرو پناه ، محمد حسین ، 1381،  هدف ها و مبارزه زن ایرانی ، تهران، پیام امروز

- شیرودی ، مرتضی ، نقش اجتماعی سیاسی زنان د رجامعه معاصر ایرانی، پژوهش زنان ، دوره 3، شماره 2، تابستان 1384.

- اسماعیل شفیعی سروستانی، تعلیم و تربیت، جایگاه و عملکرد آن، پیش شماره1 ماهنامه موعود.

-مسعود پورسیدآقایی، عاشورا و انتظار (پیوندها، تحلیل ها و رهیافت ها)، فصلنامه انتظار، ش3.

-سیدضیاء مرتضوی، امام خمینی و الگوهای دین شناسی در مسایل زنان، ص87 (به نقل از صحیفه نور، ج11، ص162)

-محمدتقی مصباح یزدی، تهاجم فرهنگی، ص45.

-اسماعیل شفیعی سروستانی، غرب و آخرالزمان، ماهنامه موعود، ش62.

-مسعود پورسیدآقایی، سرمقاله، بازکاوی حقوق امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، فصلنامه انتظار، ش5، ص11.

انفال، آیه 18.

-فوالله یا مفضّل لیرفع عن الملل و الادیان الاختلاف و یکون الدین کله واحداً»، محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج53، ص1.

-محمدبن یعقوب کلینی، کافی، ج5، ص51؛ محمدبن حسن شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج6، ص177؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج16، ص122.

-اسمائهم فی السماء معروفة و فی الارض مجهولة، کلینی، پیشین، ج2، ص242.

-سیدمصطفی مهری، الگوهایی برای چگونه بودن، خصال یاران مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، ماهنامه موعود.

 

ramin902 بازدید : 162 یکشنبه 06 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

 

 

 به نام خدا 

جهانی شدن و برنامه ریزی فرهنگی

 

 

 

آنچه که ما امروز با آن مواجه بوده و شاید به آن اشتراک نظر داشته باشیم این موضوع است که جهان در حال تغییر است پرسش های متعددی را در پی داریم که در پاسخ به آنها ممکن است اختلاف نظر داشته باشیم این پرسش ها عبارتند از: الف این که چه چیزهایی تغییر کرده است؟ در کدامین زمینه و بستر تغییر یا تغییرات صورت گرفته است؟ علل و دلایل تغییرات چیست؟ کارگزران و عاملان تغییر چه کسانی هستند؟ فرآیند تغییر چگونه است؟ و پیامدها و نتایج تغییرات چیست؟

 

پرداختن به هر یک از سوالات مذکور در حیطه فرهنگ و تغیرات فرهنگی دوره های زمانی گوناگون خود تاریخ زندگی انسان و اشیاء تحت تسخیرش را به وجود می‌آورد. در این گفتار محدود درصدد ارائه یک تحلیل تاریخی و بیان قانونمندی جهان شمول و مبتنی بر فلسفه تاریخی سیستم مقصود و هدف اصلی این مقاله پرداختن به پدیده ای با عمر دو دهه در بستر نیم قرن اخیر در جامعه جهانی است. پدیده ای که ریشه در زمان های گذشته دارد اما بروز آن در نیمه دوم قرن بیستم حالتی ویژه یافته است وجه بارز پدیده جهانی شدن در عرصه اقتصاد اتفاق افتاده است. مبادله کالاها و خدمات و تولید و مصرف کالاهایی اقتصادی در قرن بیستم تغییرات شدیدی را تجربه کرد. وابستگی فرایند، بازارها به یکدیگر و ادغام آنها در یکدیگر از مهم ترین مولفه های بازار در دنیای امروز است


 

nourafkan بازدید : 195 سه شنبه 01 اردیبهشت 1394 نظرات (0)


مقدمـه
فرهنگ بزرگترین نیاز جامعه بشری است و عامل اصلی پویایی ، نشاط و تداوم حیات جوامع . امروزه مباحث حوزه فرهنگ به عنوان مهم ترین عمل در توسعه اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی و انسانی و اخلاقی کشور در کانون توجه صاحب نظران ، اندیشمندان و نخبگان قرار گرفته است.
فرهنگ روح همبستگی و تداوم حیات معنوی و وجدان عمومی یک ملت ، قوم و سرزمین است. اساسا فرهنگ هر ملتی شناسنامه ملی آن جامعه است.
از دیرباز فرهنگ و موضعات فرهنگی در کانون مطالعات اجتماعی و انسانی جای گرفته اند.
فرهنگ از دیدگاه مایکل پین اصطلاحی است با کاربردی به واقع نامحدود که اساسا می توان آن را به هر چیزی اطلاق کرد. این اصطلاح را موجودات انسانی آفریده اند و از هرچه جزئی از طبیعت بوده ، مجزاست . با این حال اغلب این ایده مطرح شده است که طبیعت به نوبه خویش جزئی از فرهنگ به شمار می رود.


nourafkan بازدید : 316 سه شنبه 01 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

مقدمـه
 در ابتدا می توان وظایف اصلی مدیریت را  در پنج عامل برنامه ریزی ، سازماندهی ، تأمین نیروی انسانی ، هدایت و کنترل خلاصه کرد.
آنچه مسلم است ، برنامه ریزی بر سایر وظایف مدیریت اولویت داشته و مقدم بر آن است. البته همه وظایف مدیریت باهم مرتبط هستند ولی در میان آنها برنامه ریزی از اهمیت و اولویت خاصی برخوردار است .در واقع برنامه ریزی وظیفه اساسی و شالوده مدیریت است . برای رسیدن به هدف ها ، یعنی از جایی که هستید ، به هر جایی که میخواهید بروید ، به برنامه ریزی احتیاج دارید. مثلا به عناون یک دانشجو هدف ، این باشد که درپنج سال آینده مدیر تولید یک کارخانه شوید. مسلما برنامه دانشجو شامل عواملی مانند این است که در دانشگاه در چه تخصصی بیشتر کار کند؟ یا چه وقت فارغ التحصیل شود؟  و پس از فراغت از تحصیل دنبال چه نوع شغلی برود؟ در همین راستا شاید یک برنامه ترم به ترم تقریبی هم طرح ریزی نماید. یعنی چه واحدهایی بگیرید ؟ چه موقعی بگیرید ؟
و با چه استادی بگیریدو غیره .
 
بدون یک چنین برنامه ، مسلما  رسیدن به هدف مشکل است. اگر هدفی وجود نداشته باشد امکان انتخاب رشته تحصیلی مناسب به وجود نخواهد آمد و بدون تعیین رشته نمی توان واحدهای درسی مناسبی را انتخاب کرد. بنابر این لزوم برنامه ریزی در کلیه جنبه های زندگی امری ضروری و اجتناب ناپذیر خواهد بود. این مسئله از زمانی که انسان به طور عقلانی و تجربی به ضرورت برنامه ریزی ، در زندگی روز مره اش پی برد ، تاکنون ادامه ارد. در نتیجه در تمام نظام های اجتماعی ، برنامه ریزی وسیله ای است که مدیران و رهبران باید به آن توجه نسان دهند ، با توجه به اینکه ساختارهای سازمان های امروزه ، بسیار پیچیده و عریض و طویل شده اند ، ادامه فعالیت و حیات آنان بدون طراحی یک برنامه دقیق امکان پذیر نیست.


nourafkan بازدید : 728 سه شنبه 01 اردیبهشت 1394 نظرات (0)


برنامه ریزی فرهنگی


مقـدمـه :
برنامه ریزی مهمترین وظیفه هر مدیر و یا سازمانی است كه با منابع محدود سعی در نیل به اهداف مشخص دارد. در ادبیات مربوط به برنامه ریزی اصطلاحاتی همچون برنامه ریزی اقتصادی و اجتماعی مفاهیمی جاافتاده و رایج هستند. ولی برنامه ریزی فرهنگی، اصطلاحی است كه اگرچه در برخی كشورهای پیشرفته سالیان زیادی است كه مد نظر برنامه ریزان قرار گرفته است ولی در كشور ما سابقه چندانی ندارد و مروری به جایگاه بخش فرهنگ در چند برنامه كلان اقتصادی - اجتماعی كشور كه در سال های قبل و بعد از انقلاب اجرا شده است صحت این ادعا را كاملاً روشن می كند.
 تاریخچـه :
برنامه ریزی دارای انواع مختلفی است و اشكال گوناگونی دارد. بطور مثال، برنامه ریزی فرهنگی برحسب سرمشق های اساسی موجود به صور مختلفی طبقه بندی می شود. وجودسرمشق های آرمان شهرگرا، واقع گرا، راهبردی و توسعه گرا منشأ پیدایش انواعی از برنامه ریزی های فرهنگی شده است.
می توان براساس میزان فراگیری و پیوستگی برنامه ریزی های فرهنگی به صورت بندی دیگری در زمینه طبقه بندی انواع برنامه ریزی فرهنگی دست یافت. بر اساس مورد اخیر به دو نوع برنامه ریزی فرهنگی گسسته و پیوسته می توان اشاره كرد. برنامه ریزی گسسته به نوع خاصی از برنامه ریزی فرهنگی اطلاق می شود كه برنامه ریزان در هر حوزه بطور مستقل و جداگانه مبادرت به برنامه ریزی می كنند و لذا میان بخش های مختلف آن ارتباط و همبستگی ارگانیكی به چشم نمی خورد. از سوی دیگر، در برنامه ریزی فرهنگی پیوسته، برنامه ریزان با مدنظر قرار دادن الگوی كلی و نظمی اندام واره ای مبادرت به برنامه ریزی می كنند و درنتیجه حاصل كار برنامه ریزی مجموعه همبسته ای از سلسله معضل بندی شده ی تصمیمات و اقدامات خواهد بود.

golbaghi بازدید : 1570 سه شنبه 01 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

آشنایی با مفهوم برنامه‌ریزی


 مقـدمــه :


برنامه‌ریزی، واژه‌ای است که تعاریف بسیار گوناگون، برای آن ارائه شده است و یافتن تعریفی واحد برای آن بسیار مشکل است. برنامه‌، نمایش منظم و یا رعایت سلسله مراتب فعالیت‌های مربوط به هم و مربوط به یک رشته تصمیمات منظم و برحسب دوره‌های زمانی مختلف است. به عبارت دیگر، برنامه‌ریزی تصمیمات منظم براساس سلسله مراتب عملیات است. (راتکلیف، ۱۹۸۱) عده‌ای دیگر از صاحب‌نظران برنامه را تعیین هدف کوتاه‌مدت و راه رسیدن به آن و یا تعهد برای انجام مجموعه‌ای عملیات به منظور تحقق اهداف می‌دانند. (کنتز و دیگران، ۱۹۸۸)


nourafkan بازدید : 6394 دوشنبه 31 فروردین 1394 نظرات (0)


برنامه ریزی فرهنگی

مقـدمـه :

برنامه ریزی مهمترین وظیفه هر مدیر و یا سازمانی است كه با منابع محدود سعی در نیل به اهداف مشخص دارد. در ادبیات مربوط به برنامه ریزی اصطلاحاتی همچون برنامه ریزی اقتصادی و اجتماعی مفاهیمی جاافتاده و رایج هستند. ولی برنامه ریزی فرهنگی، اصطلاحی است كه اگرچه در برخی كشورهای پیشرفته سالیان زیادی است كه مد نظر برنامه ریزان قرار گرفته است ولی در كشور ما سابقه چندانی ندارد و مروری به جایگاه بخش فرهنگ در چند برنامه كلان اقتصادی - اجتماعی كشور كه در سال های قبل و بعد از انقلاب اجرا شده است صحت این ادعا را كاملاً روشن می كند.

 تاریخچـه :

برنامه ریزی دارای انواع مختلفی است و اشكال گوناگونی دارد. بطور مثال، برنامه ریزی فرهنگی برحسب سرمشق های اساسی موجود به صور مختلفی طبقه بندی می شود. وجودسرمشق های آرمان شهرگرا، واقع گرا، راهبردی و توسعه گرا منشأ پیدایش انواعی از برنامه ریزی های فرهنگی شده است.

می توان براساس میزان فراگیری و پیوستگی برنامه ریزی های فرهنگی به صورت بندی دیگری در زمینه طبقه بندی انواع برنامه ریزی فرهنگی دست یافت. بر اساس مورد اخیر به دو نوع برنامه ریزی فرهنگی گسسته و پیوسته می توان اشاره كرد. برنامه ریزی گسسته به نوع خاصی از برنامه ریزی فرهنگی اطلاق می شود كه برنامه ریزان در هر حوزه بطور مستقل و جداگانه مبادرت به برنامه ریزی می كنند و لذا میان بخش های مختلف آن ارتباط و همبستگی ارگانیكی به چشم نمی خورد. از سوی دیگر، در برنامه ریزی فرهنگی پیوسته، برنامه ریزان با مدنظر قرار دادن الگوی كلی و نظمی اندام واره ای مبادرت به برنامه ریزی می كنند و درنتیجه حاصل كار برنامه ریزی مجموعه همبسته ای از سلسله معضل بندی شده ی تصمیمات و اقدامات خواهد بود.

از نظر زمانی سال های ۱۳۲۰- ۴۷ را دوره برنامه ریزی فرهنگی گسسته در ایران باید به حساب آورد. دراین دوره، برنامه ریزان فرهنگی مبادرت به اخذ تصمیم در حوزه های گوناگون فرهنگی كردند. بدون این كه اصول سیاست همگنی را مطمح نظر قرار دهند و برپایهی الگوی كلانی كه نقشه عملیات اجرایی را مشخص كند، رفتار نمایند. قابل ذكر است كه علی رغم وجود سیاست فرهنگی مكتوب و نظام برنامه ریزی همه جانبه، ایدئولوژی فرهنگی حكومت و تسلط گفتمان تجدد، تا حدود زیادی به مجموعه تصمیمات و اقدام غیرهمبسته، جهت گیری تقریباً واحدی می بخشید و آنها را در راستای نسبتاً یكسانی قرار می داد.

از جانب دیگر، در فاصله سال های ۱۳۴۷-۵۷ برنامه ریزی فرهنگی در قالب برنامه ریزی پیوسته صورت پذیرفت، در سال ۱۳۴۷ شورای عالی فرهنگ و هنر وقت مبادرت به تهیه متنی در زمینه سیاست فرهنگی كشور كرد كه پس از بحث و گفت وگوی كارشناسان و صاحبنظران، در سال بعد، به تصویب رسید و ملاك تصمیم گیری در تمام عرصه های فرهنگی گشت. متن سیاست فرهنگی ایران دارای یك مقدمه و هفت فصل بود. در بخشی از مقدمه ی متن سیاست فرهنگی به اهمیت تدوین آن اشاره شده بود. ضرورتهای نوینی كه در متن سیاست فرهنگی مورد توجه قرار گرفت، بدین قرار بود: «با تحولات عظیم اجتماعی و اقتصادی سال های اخیر، اكنون جامعه ما به فرهنگی نیازمند است كه بر مبانی فرهنگ ملی استوار باشد و ایرانیانی را كه از این پس در یك جامعه صنعتی زندگی خواهند كرد، به كار آید». در ادامه متن سیاست فرهنگی براین مهم پافشاری شده است كه برای پاسخگویی به نیازهای جدید جامعه ایرانی، اجرای برنامه ای جامع و دقیق در پیروی از یك سیاست كلی ضرورت پیدا می كند. در متن مورد اشاره، سیاست كلی فرهنگی عبارت بود از « مجموعه اصول و تدابیری كه مسوولیت های دولت را در امور فرهنگی و نیز چگونگی فعالیت های دولت و سازمان های غیردولتی را در امور فرهنگی و در جهت نیل به هدف های خاص تعیین می كند.»

براین اساس، اصول چهارگانه ای برای سیاست فرهنگی كشور تعیین شد كه عبارت بودند از: فرهنگ برای همه، توجه به میراث فرهنگی، فراهم آوردن بیشترین امكانات برای ابداع و نوآوری فكری و هنری و شناساندن فرهنگ ایران به جهانیان و آگاهی از مظاهر فرهنگ های دیگر.

آنچه در رژیم گذشته در تدوین اصول فرهنگی مغفول واقع بود توجه واقعی به نیازهای فرهنگی جامعه است . ایران كشوری اسلامی است كه با سابقه ای درخشان ركن ركین تمدن اسلامی محسوب می شود لیكن در طراحی اصول سیاست فرهنگی كشور ایران هیچ یك از معیارهای اسلامی نه تنها مورد توجه قرار نگرفته بلكه با تأكید بر فرهنگ جامعه صنعتی ، فرهنگ جامعه اسلامی را در محاق برده بود

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان عالی ترین مرجع سیاست گزاری و مدیریت فرهنگی از سال ۱۳۶۳ تشكیل گردید و اصول سیاست فرهنگی كشور در جلسه ۲۸۸ مورخ پس از شور و بررسی بسیار به تصویب نهایی رسید. علاوه بر این مصوبه مصوبات دیگری نیز با هدف ساماندهی امور فرهنگی به تصویب رسید: از جمله شاخصهای فرهنگی جمهوری اسلامی ایران ، سیاست های مقابله با تهاجم فرهنگی و... . در مصوبه اهداف ، جایگاه ، اهداف و وظایف شورای عالی انقلاب فرهنگی، « شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان مرجع عالی سیاستگزاری ، تعیین خط مشی ، تصمیم گیری ، هماهنگی و هدایت امور فرهنگی ، آموزشی و پژوهشی كشور در چار چوب سیاستهای كلی نظام است » بنابر این مأموریت شورای عالی فرهنگی تصحیح و ارتقای فرهنگ و سازماندهی امور فرهنگی و سازماندهی امور فرهنگی برای حفظ استقلال ، تحكیم و تعمیق فرهنگ دین باوری در جهت تحقق تمدن نوین اسلامی تعریف شده است.

در طول سالهای پس از انقلاب شورای عالی طرحها و برنامه های متعددی را بررسی و به تصویب رسانده است كه از جمله آنها می توان به شیوه نامه رصد فرهنگی كشور اشاره كرد . تلاش شورای عالی همواره تعیین سیاستهای كلان و پرهیز از ورود به حوزه اجراء بوده است.در مقابل با تأسیس هیئت نظارت و بازرسی شورای عالی انقلاب فرهنگی نظارت بر حسن اجرای مصوبات را در دستور كار خود قرار داد . گذشته بر مصوبات و سیاستهای كلان، شورای عالی انقلاب فرهنگی مؤسسات و نهادها و شوراهای متعددی را تأسیس كرد كه هر یك در فرهنگ كشور نقش مهمی را ایفاء كرده و می كنند. همچنین در راستای طراحی و برنامه ریزی برای مطالعات راهبردی و برنامه ریزی مركز مطالعات راهبردی شورای عالی انقلاب فرهنگی را درسال گذشته تأسیس نموده است.

تعریف برنامه ریزی فرهنگی:

  برنامه ریزی فرهنگی یعنی تنظیم روندی از پیش طراحی شده در رسیدن به اهداف مشخص و زمان بندی شده فرهنگی
مثل «فرهنگ» واژة برنامه ریزی کاربرد گسترده ای دارد و با مجموعه ای از وظایف و رشته های علمی، از جغرافیای انسانی (یعنی همان رشته ای که مادر برنامه ریزی شهری مدرن است) گرفته تا طراحی شهری (شامل طرح ریزی برای سکونتگاهها مثل طرح های جامع ، برنامه ریزی اقتصادی (برنامه های ۵ ساله، طرح مارشال) و سیاستگذاری های اجتماعی همراه آنها و مدیریت عمومی و بازرگانی، نظریة سازمان و سرانجام برنامه ریزی استراتژیک در پیوند است و در هر حال برنامه ریزی کاربرد روش علمی (هرچند نه چندان دقیق) در سیاست گذاری است و از آن به عنوان رشته ای که هم علم است و هم هنر و با نظریه های سیاستگذاری عمومی و انتخاب پیوند تنگاتنگ دارد، نام برده می شود

2 . از زاویه ای دیگر، برنامه ریزی را فرآیند تعیین اقدامات مناسب آینده بواسطة سلسله ای از انتخابها (گزینه ها) دانسته اند..

3- منظور از برنامه ریزی، مداخلات هدفمند و آگاهانه انسانی در سیر حوادث و فرآیندهاست كه نتیجه آن ممكن است موفقیت آمیز باشد یا نباشد یا كم و بیش موفقیت آمیز باشد ویا اصلاً موفقیت آمیز نباشد. خوب، اگر نتایج موفقیت آمیز باشد، یعنی حوادث و فرآیندها عیناً همانند آنچه در برنامه تصور آنها رفته، در عالم واقع بازتولید شوند، در این صورت می توان به این مجموعه از حوادث و فرآیندهای بازتولید شده مفهوم «برنامه ریزی شده» را اطلاق كرد. پس منظور از مفهوم «برنامه ریزی شده»، آن دسته از حوادث و فرآیندهایی است كه توسط مداخلات آگاهانه انسانی شكل گرفته و در واقعیت بازتولید شده اند.

در بین نظریه پردازان حوزه فرهنگ سه نوع رویكرد به برنامه ریزی فرهنگی وجود دارد؛ دسته اول موافقان برنامه ریزی فرهنگی اند؛ دسته دوم مخالفان و دسته دیگر كسانی اند كه به نظریه حد واسطی معتقدند..

انواع برنامه ریزی فرهنگی :

در یکی از تقسیم بندی ها، برنامه ریزی فرهنگی به ۴ گونه ی زیر تقسیم می شود:

۱) برنامه ریزی آرمان گرایانه:

این نوع برنامه ریزی جامع نگر بوده و تلقی کلانی از مقوله ی فرهنگ دارد. از لحاظ روش شناختی، این نوع برنامه ریزی اهداف بزرگ و بلند مدت را مورد توجه قرار می دهد و به لحاظ برخورد اجتماعی - سیاسی ، تکنوکراتیک است به طوری که تمرکز شدید قدرت را مد نظر قرار می دهد. 

۲) برنامه ریزی واقع بینانه:

فرض اصلی این برنامه ریزی بر این واقعیت مبتنی است که تنوع بی پایانی از نیازها در برابر محدودیت وسایل قرار دارد. الگوی روش شناسی این نوع برنامه ریزی از به کار گرفتن حداکثر بازدهی از منابع محدود ناشی می شود. برخورد سیاسی – اجتماعی این نوع برنامه ریزی، مبتنی بر تجربه است و براساس شبکه ها و ساخت های موجود که دردسترس هستند، شکل می گیرد. این برخورد نیز دارای خصلت تکنوکراتیک است زیرا بسیاری داوری ها وجود دارد که نمی توان به مدد ضوابط مسلم علمی به توجیه آن ها پرداخت. 

۳)  برنامه ریزی راهبردی(استراتژیک) :

مشخص کردن حدود و نحوه ی دخالت بخش های عمومی در برنامه ریزی، فرض اصلی این نوع برنامه ریزی است و به مدیریتی بستگی دارد که برنامه را طراحی می کند . میدان عمل این برنامه ریزی گزینشی است . در برنامه ریزی استراتژیک ، انتخاب ها براساس مطالعه و بررسی است، برخلاف برنامه ریزی واقع بینانه که انتخاب ها مبتنی بر تجربه است . تحلیل سیستم ها، مبنای روش شناسی این نوع برنامه ریزی است. در این تحلیل، نخست شرایط سیستم مورد بررسی قرار می گیرد و سپس سعی می شود که ارزش ها و هدف هایی که پشتیبان اقدام بخش های گوناگون هستند روشن شود. برخورد سیاسی اجتماعی این نوع برنامه ریزی معطوف به قدرت است.

۴) برنامه ریزی توسعه گرا (دموکراتیک) :

پایه اصلی این برنامه ریزی به فرض اصلی برنامه ریزی آرمان گرایانه نزدیک است. این نوع برنامه ریزی نیازهای اصلی مردم را مورد توجه قرار می دهد و با مطالعه و شناخت نیازهای مردم، برنامه مورد نظر به لحاظ قدرت، شیوه ی تحقق اهداف، ابزار و وسایل مورد نیاز، به داوری افکار عمومی نهاده می شود. برخورد سیاسی – اجتماعی این روش براساس مشاوره و سازگاری جمعی است.

جایگاه دولت در برنامه ریزی فرهنگی :

درباره ی مرجع تصمیم گیری و برنامه ریزی در حوزه ی فرهنگ، دو نظریه وجود دارد. پیروان نظریه نخست به عدم دخالت نهاد دولت در برنامه ریزی فرهنگی معتقدند. این گروه بر این باور هستند که گسترش فرهنگ ها از طریق برنامه ریزی نبوده است زیرا برنامه ریزی زمانی ضروری به نظر می رسد که ما با مقاومت مواجه شویم، بنابراین اگر همه کارها به صورت عادی انجام شود و امور به صرافت طبع جریان یابد، کسی سراغ برنامه ریزی نمی رود.

در دیدگاه دوم، دولت به عنوان بزرگ ترین نهاد در نظام موازنه ی اجتماعی، مسؤولیت سرپرستی و تکامل ساختارهای اجتماعی را برعهده دارد، از این رو نه تنها متولی تکمیل فرهنگ بلکه سرپرست رشد و تکامل ابعاد اجتماعی حیات بشری نیز است.

مراحل برنامه ریزی فرهنگی :

موفقیت در برنامه ریزی فرهنگی، مستلزم مراحلی است که در زیر به آن اشاره می شود:

۱) تجزیه و تحلیل گذشته ی پدیده فرهنگی (پدیده ای که می خواهیم برای آن برنامه را طراحی کنیم)

۲) طراحی ، تدوین و ترسیم دقیق اهداف فرهنگی.

۳) بررسی علمی نیازها و نگرش های اجتماعی فرهنگی گروه مخاطب و شناسایی مناسبات حاکم بر آنها به منظور دستیابی به اولویت نیازها.

۴) شناسایی قابلیت ها، امکانات و توانمندی های ممکن در ابعاد نرم افزاری و سخت افزاری.

۵) شناسایی موانع، مشکلات و محدودیت ها جهت اجرای برنامه در ابعاد نرم افزاری و سخت افزاری .

۶) طراحی برنامه ها با توجه به اهداف ، سنجش نیازها، قابلیت ها، و محدودیت ها.

7) ابلاغ برنامه به مجریان.

۸) نظارت، ارزشیابی، رفع موانع احتمالی و در صورت نیاز، تجدید نظر در برنامه وطراحی برنامه علمیاتی.

 نتیجه گیری :

تکامل فرهنگی بدون برنامه‌ریزی فرهنگی، خیالی بیش نیست. برنامه‌ریزی فرهنگی یعنی تنظیم روندی از پیش طراحی شده در رسیدن به اهداف

مشخص و زمان‌بندی شده فرهنگی. آنچه لزوم برنامه‌ریزی فرهنگی را ضروری می‌سازد، بهبود کمی و کیفی محصولات فرهنگی یا به اصطلاح

، ساختارهای فرهنگ‌سازی جامعه و اصلاح ساختار جامعه می‌باشد. برنامه‌ریزی فرهنگی به الگوی فرهنگی وابسته است و مدل فرهنگی نیز تلقی

خاصی از معنای فرهنگ، ساز و کار پیدایش و گسترش فرهنگ، تعامل فرهنگ با عوامل هم‌عرض جامعه، اهداف فرهنگی و امثال آن می‌باشد.

بنابراین، برنامه‌ریزی فرهنگی الزامات و ضرورت‌های خاص خویش را داراست که عبارتند از:

1- ضرورت توجه به فرهنگ و ساماندهی فرهنگی؛

2- ضرورت و مفهوم برنامه‌ریزی فرهنگی (به‌عنوان معیار تصمیم‌گیری فرهنگی)؛

3- ضرورت مدل فرهنگی برای برنامه‌ریزی فرهنگی؛

4- ضرورت مدل اسلامی برای برنامه‌ریزی فرهنگی در نظام اسلامی.

 

 

منابـع :

مبانی سازمان و مدیریت (طاهره فیضی ) 1383

از سایت

 

برنامه ریـزی

 

 

مقدمـه

 در ابتدا می توان وظایف اصلی مدیریت را  در پنج عامل برنامه ریزی ، سازماندهی ، تأمین نیروی انسانی ، هدایت و کنترل خلاصه کرد.

آنچه مسلم است ، برنامه ریزی بر سایر وظایف مدیریت اولویت داشته و مقدم بر آن است. البته همه وظایف مدیریت باهم مرتبط هستند ولی در میان آنها برنامه ریزی از اهمیت و اولویت خاصی برخوردار است .در واقع برنامه ریزی وظیفه اساسی و شالوده مدیریت است . برای رسیدن به هدف ها ، یعنی از جایی که هستید ، به هر جایی که میخواهید بروید ، به برنامه ریزی احتیاج دارید. مثلا به عناون یک دانشجو هدف ، این باشد که درپنج سال آینده مدیر تولید یک کارخانه شوید. مسلما برنامه دانشجو شامل عواملی مانند این است که در دانشگاه در چه تخصصی بیشتر کار کند؟ یا چه وقت فارغ التحصیل شود؟  و پس از فراغت از تحصیل دنبال چه نوع شغلی برود؟ در همین راستا شاید یک برنامه ترم به ترم تقریبی هم طرح ریزی نماید. یعنی چه واحدهایی بگیرید ؟ چه موقعی بگیرید ؟
و با چه استادی بگیریدو غیره .

 

بدون یک چنین برنامه ، مسلما  رسیدن به هدف مشکل است. اگر هدفی وجود نداشته باشد امکان انتخاب رشته تحصیلی مناسب به وجود نخواهد آمد و بدون تعیین رشته نمی توان واحدهای درسی مناسبی را انتخاب کرد. بنابر این لزوم برنامه ریزی در کلیه جنبه های زندگی امری ضروری و اجتناب ناپذیر خواهد بود. این مسئله از زمانی که انسان به طور عقلانی و تجربی به ضرورت برنامه ریزی ، در زندگی روز مره اش پی برد ، تاکنون ادامه ارد. در نتیجه در تمام نظام های اجتماعی ، برنامه ریزی وسیله ای است که مدیران و رهبران باید به آن توجه نسان دهند ، با توجه به اینکه ساختارهای سازمان های امروزه ، بسیار پیچیده و عریض و طویل شده اند ، ادامه فعالیت و حیات آنان بدون طراحی یک برنامه دقیق امکان پذیر نیست.

 

تاریخچه :

اصول و مبانی برنامه ریزی بر اساس نیاز کشورها برای مهار بحران های پیش آمده در سطوح مختلف اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی شکل گرفته و تاریخچه برنامه ریزی رسمی برخی از کشورهای بزرگ و ایران را بصورت مختصر به شرح ذیل می توان مثال زد.

انگلستان – بحران دهه 70 میلادی در انگلستان که ارتباط مستقیمی با پروژه های سیاسی آن کشور داشت موجب بازسازی و برنامه ریزی جدید و اصلاحات قوانین شد.

آمریکا طی دهه 20 میلادی اتحادیه برنامه ریزی منطقه ای آمریکا شکل گرفت که به مقابله با یورش صنعتی شدن جهانی و یکسان سازی فرهنگی توسط شمالی ها که در جنگ داخلی پیروز شده بودند با تاثیر پذیری از تفکرات برنامه ریزی  «هوارد» و «گدیس»  و فلسفه سیاسی «کد یا تکین » و همچنین نظرات جامعه شناسی «کولی» انجام شد.

فرانسه – در دهه 60  میلادی نیز در فرانسه نظام برنامه ریزی ناحیه ای روند تکاملی خود را پیمود که فرانسه را به بیست و یک منطقه جهت برنامه ریزی کشوری تقسیم کرد.

آلمان – سال 1920 موسسه «SVr» تاسیس شد که در نوع خود اولین موسسه برنامه ریزی در دنیا بود .

ایران – در ایران نیز که از سال 1316 نیاز به برنامه ریزی کلان کشوری برای بحران منطقه ای و سیاسی و اقتصادی مشهود بود ، کم و بیش تصمیماتی در خصوص برنامه ریزی گرفته می شد که تا سال 1351  در 22 بهمن ماه همانسال قانون برنامه ریزی عمرانی در 9 ماده و 2 تبصره  به تصویب مجلس وقت رسید و عملا اولین استارت برای تشکیل سازمان برنامه ریزی زده شد.

 

 

اهمیت و ضرورت برنامه ریزی :

همانگونه که عنوان شد در میان همه وظایف مدیریت برنامه ریزی از اساسی‌تر‌ین آنهاست که مانند پلی زمان حال را به آینده مرتبط می سازد. به عبارت دیگر برنامه‌ریزی میان جایی که هستیم با جایی که می‌خواهیم به آن برویم پلی می‌سازد و موجب می‌شود تا آنچه را که در غیر آن حالت شکل نمی‌گیرد، پدید آید.از آنجایی که همه سازمانها به دنبال آنند که منابع محدود خود را برای رفع نیازهای متنوع و رو به افزایش خود صرف کنند. پوپایی محیط و وجود تلاطم‌ در آن، و عدم اطمینان ناشی از تغییرات محیطی بر ضرورت انکار ناپذیر برنامه ریزی می‌افزاید.

پیتر دراکر معتقد است که میان موثر بودن (انجام کارهای درست) و کارآیی(درست انجام دادن کارها) تفاوت است و این دو در مراحل انتخاب هدفها و آنگاه در چگونگی کسب آنها توأم می باشد .

 

تعریف برنامه ریزی :

برای برنامه ریزی تعاریف متعددی ارائه شده است ؛ بطوریکه هر یک از نظریه پردازان سعی کرده اند با توجه به زمینه تخصصی خود آنرا تعریف کنند . در ذیل چند مورد از این تعاریف ارائه شده است :

1) برنامه ریزی عبارت است از تصمیم گیری در مورد اینکه چه کارهایی باید انجام گیرد

۲) برنامه ریزی عبارتست از تعیین هدف و یافتن یا پیش بینی کردن راه تحقق آن

۳) برنامه ریزی عبارتست تصور و طراحی وضعیت مطلوب در آینده و یافتن و پیش بینی کردن راهها و وسایلی که رسیدن به آن را فراهم کند.

4) برنامه ریزی عبارتست از : فرآیندی دارای مراحل مشخص و به هم پیوسته برای تولید یک خروجی منسجم در قلب سیستمی هماهنگ از تصمیمات .

تعریف نسبتاً جامع‌دیگری از سیریل هودسن :

برنامه ریزی یعنی ارائه طریق بر عملیات آینده که متضمن نتایج معین با هزینه مشخص و دوره زمانی معلوم است.

همچنین پیتر دراکر تعریف جامع تری از برنامه ریزی دارد او می گوید:

برنامه ریزی جریان مداوم تصمیمات به طور منظم و سیستماتیکی است که در آن مدیر با در دست داشتن بهترین اطلاعات ممکن درباره آینده ، این تصمیمات را به طور منظم سازمان می دهد یا به اجرا می گذارد و نتایج بدست آمده را به انتظارات سازمان از طریق سیستمی به نام بازخورد مقایسه کرده و اندازه می گیرد.

 

برنامه ریزی را می توان در پاسخ به 3 ( ک ) و 3 (چ) تقسیم کرد :

                             کی  ------------   چه کسی                                                        چی  ----------   چه کاری

3 (ک)   ------       کجا -------------  مکان انجام کار                    3 (چه)  ----------    چرا   ----------   علت انجام کار

                             کی -------------   زمان انجام کار                                                چگونه  --------   روش انجام کار

 

هدف از برنامه ریزی :

۱) افزایش احتمال رسیدن به هدف، از طریق تنظیم فعالیتها

۲) افزایش منفعت اقتصادی از طریق مقرون به صرفه ساختن عملیات

۳) متمرکز شدن بر طریق دستیابی به مقاصد و اهداف و احتراز از انحراف از مسیر

۴) مهیا ساختن ابزاری بر کنترل

 

انواع برنامه ریزی :

برنامه ها برای مقاصد متنوعی تنظیم می‌شوند وبه فراخور هر وضعیت به گونه‌ای متناسب با آن شکل می‌گیرند لذا دسته بندی ذیل را برای انواع برنامه ریزی عنوان می‌نماییم :

 

۱) برنامه‌ریزی تخصصی

گاهی با توجه به ماهیت تخصصی برخی از وظایف مدیریت برای انجام آنها برنامه‌ریزی می‌شود. این برنامه ریزیها را برنامه ریزی
تخصصی می‌نامند که بر اساس وظایف مدیریت در سازمان عنوان می‌گردد.

الف) برنامه ریزی و کنترل تولید (مدیریت تولید): عبارتست از تعیین نیازها و تأمین ابزار و تسهیلات و تربیت نیروی انسانی لازم برای تولید محصولات و کالاها با توجه به تقاضای موجود در بازار و نیازهای پیش بینی نشده جامعه.

ب) برنامه ریزی نیروی انسانی : در این نوع از برنامه ریزی با تعیین افراد مورد نیاز سازمان در سالهای آینده امکانات و تسهیلات مورد نیاز (انتخاب ، آموزش ، ترفیع ، بازنشستگی و ...) تخمین زده می‌شود. برنامه ریزی نیروی انسانی با تهیه نمودار (ساختار) سازمانی آغاز می‌شود و مواردی نظیر تهیه نمودار جانشین و ترفیع، تدوین آیین نامه استخدامی و تنظیم برنامه های آموزشی ضمن خدمت را در بر می‌گیرد.

ج) برنامه ریزی مالی و تنظیم بودجه : عبارتست از تعیین میزان و چگونگی منابع و همچنین تعیین میزان و چگونگی مصارف مالی به منظور تأمین هدفهای موسسه و صاحبان و کنترل کنندگان آن می باشد.

 

۲) برنامه ریزی عملیاتی (اجرایی)

برنامه های اجرایی برای به اجرا درآوردن تصمیمات راهبردی طرح می‌شوند به عبارت دیگر برنامه های اجرایی عبارتند از تصمیمات کوتاه مدت که برای بهترین استفاده از منابع موجود با توجه به تحولات محیط اتخاذ می‌گردند.

مراحل برنامه ریزی عملیاتی عبارتند از :

الف) تدوین برنامه های کوتاه مدت (مانند تنظیم بودجه و زمانبندی)

ب) تعیین معیارهای کمی و کیفی سنجش عملکرد و ارزیابی هزینه های اجرای عملیات

ج) ارزیابی برنامه ها و تعیین موارد انحراف عملکرد از آنها

د) تجدید نظر در برنامه ها و تهیه برنامه های جدید.

 

۳) برنامه ریزی راهبردی(استراتژیک)

برنامه ریزی راهبردی در بر دارنده تصمیم گیری‌هایی است که راجع به اهداف راهبردی بلند مدت سازمان می باشند.دراین نوع از برنامه ریزی مقاصد (مأموریتها) و هدف‌های سازمان مشخص و اهداف بلند مدت به هدف های کمی و کوتاه که آن را هدفگذاری می‌نامند ، تجزیه می گردد.

همچنین سیاستهای کلی (تدوین و تنظیم خط مشی ها) و برنامه های عملیاتی طرح‌ریزی می گردد.

برنامه ریزی راهبردی، آینده را پیش‌گویی نمی‌کند ولی یک مدیر را می تواند در موارد ذیل یاری دهد:

الف) فائق آمدن بر مسائل ناشی از مقتضیات آتی؛

ب) ایجاد فرصت کافی برای تصحیح خطاهای اجتناب ناپذیر؛

ج) اتخاذ تصمیمهای صحیح در زمان مناسب

د) تمرکز بر انجام فعالیت های ضروری برای رسیدن به آینده مطلوب

 

برنامه‌ریزی موثـر:

توجه به موارد ذیل موجب موثر بودن برنامه‌ریزی می‌گردد :

۱) برنامه‌ریزی منطقی باید دارای‌ مدت زمانی باشد که بتواند تکافوی انجام تعهدات ناشی از تصمیمات امروزی ما را بکند
۲) همه افراد درگیر، درک صحیحی از برنامه و چگونگی اجرای آن داشته باشند

۳) وجود همفکری و همکاری در امور برنامه‌ریزی

۴) ایجاد شرایط مناسب برای برنامه‌ریزی از سطوح بالای سازمان

۵) شروع برنامه‌ریزی از سطوح بالای سازمان و سازمان یافته باشد.

 

محاسن برنامه‌ریزی :

برنامه‌ریزی در هر سازمان محاسن زیادی دارد که مهمترین آنها به شرح ذیل است :

۱) آگاهی کارکنان از اهداف سازمان و نقش خود .

۲) برنامه‌ریزی ، به ایجاد فرصت برای اجرای تصمیمها کمک می‌کند

۳) برنامه‌ریزی به اجرای منظم طرحها و تحقق اهداف سازمان کمک می‌کند

۴) برنامه‌ریزی عامل تطبیق رشد سریع فن‌‌آوری محیط با سازمان

۵) برنامه‌ریزی موجب تسریع رشد اقتصادی در سطح کلان می‌شود

۶) برنامه‌ریزی مالی و بودجه‌بندی، ابزاری برای کنترل فعالیتها محسوب می‌شود.

۷) برنامه‌ریزی به تقویت روحیه کار گروهی کمک می‌کند و به افزایش کارآیی سازمان می‌انجامد

8) رسیدن به اهداف شخصی

9) استفاده صحیح از منابع

10) امکان سنجش میزان پیشرفت

 

معایـب برنامه ریزی :

با وجود محاسن زیادی که برنامه‌ریزی دارد ، محدودیتهایی را نیز به همرا دارد که عبارتند از :

▪ برنامه‌ریزی مستلزم صرف هزینه و وقت است

▪ سازمانهای کوچک نمی‌توانند به علت عدم توان مالی و فرصت کافی به نحو مطلوب برنامه‌ریزی کنند

▪ برنامه‌ریزی ، مستلزم ایجاد محدودیتهایی است که در کوتاه مدت حرکت را در سطوح متعدد سازمان ، کند و مشکل می‌سازد

▪ برنامه‌ریزی ، بیشتر مبتنی بر پیش بینی بر اساس حدس و گمان و احتمالات است و کمتر بر اساس اطلاعات قطعی انجام می‌گیرد (پس باید قبل از برنامه‌ریزی به دنبال شناخت وضعیت موجود سازمان باشیم)


 تعریف برنامه :

- برنامه عبارت است از تعیین هدف کوتاه مدت و راه رسیدن به آن؛

- برنامه عبارت است از تعهد برای انجام یک سری عملیات به منظور تحقق هدف



انواع برنامه‌ها :

۱) مقاصد/ ماموریتها Purposes/Missions

۲) اهداف ives

۳) استراتژی ها strategies

۴) سیاستها (خط مشی) politics

۵) روش های انجام کار  procedures

۶) روشها Methods

۷) مقررات و آئین‌نامه‌ها (دستورها) Rules

۸) برنامه‌ها (طرحها) Programes

۹) بودجه Budgetings

 

 

 

نتیجه گیری :

وظایف اصلی مدیریت را  می توان در پنج عامل برنامه ریزی ، سازماندهی ، تأمین نیروی انسانی ، هدایت و کنترل خلاصه کرد.

آنچه مسلم است ، برنامه ریزی بر سایر وظایف مدیریت اولویت داشته و مقدم بر آن است. البته همه وظایف مدیریت باهم مرتبط هستند ولی در میان آنها برنامه ریزی از اهمیت و اولویت خاصی برخوردار است .در واقع برنامه ریزی وظیفه اساسی و شالوده مدیریت است . برای رسیدن به هدف ها ، یعنی از جایی که هستید ، به هر جایی که میخواهید بروید ، به برنامه ریزی احتیاج دارید. مثلا به عناون یک دانشجو هدف ، این باشد که درپنج سال آینده مدیر تولید یک کارخانه شوید. مسلما برنامه دانشجو شامل عواملی مانند این است که در دانشگاه در چه تخصصی بیشتر کار کند؟ یا چه وقت فارغ التحصیل شود؟  و پس از فراغت از تحصیل دنبال چه نوع شغلی برود؟ در همین راستا شاید یک برنامه ترم به ترم تقریبی هم طرح ریزی نماید. یعنی چه واحدهایی بگیرید ؟ چه موقعی بگیرید ؟
و با چه استادی بگیریدو غیره .

 

بدون یک چنین برنامه ، مسلما  رسیدن به هدف مشکل است. اگر هدفی وجود نداشته باشد امکان انتخاب رشته تحصیلی مناسب به وجود نخواهد آمد و بدون تعیین رشته نمی توان واحدهای درسی مناسبی را انتخاب کرد. بنابر این لزوم برنامه ریزی در کلیه جنبه های زندگی امری ضروری و اجتناب ناپذیر خواهد بود. این مسئله از زمانی که انسان به طور عقلانی و تجربی به ضرورت برنامه ریزی ، در زندگی روز مره اش پی برد ، تاکنون ادامه ارد. در نتیجه در تمام نظام های اجتماعی ، برنامه ریزی وسیله ای است که مدیران و رهبران باید به آن توجه نسان دهند ، با توجه به اینکه ساختارهای سازمان های امروزه ، بسیار پیچیده و عریض و طویل شده اند ، ادامه فعالیت و حیات آنان بدون طراحی یک برنامه دقیق امکان پذیر نیست.

 

منابـع :

1- کتاب اصول سرپرستی و مدیریت (دکتر سید محمود شبگو منصف ) 1388

2- کتاب اصول و مبانی مدیریت (عبدالله توکلی) 1385

3- کتاب مباتی سازمان و مدیریت (طاهره فیضی ) 1383

 

 

فرهنـگ

 

مقدمـه

فرهنگ بزرگترین نیاز جامعه بشری است و عامل اصلی پویایی ، نشاط و تداوم حیات جوامع . امروزه مباحث حوزه فرهنگ به عنوان مهم ترین عمل در توسعه اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی و انسانی و اخلاقی کشور در کانون توجه صاحب نظران ، اندیشمندان و نخبگان قرار گرفته است.

فرهنگ روح همبستگی و تداوم حیات معنوی و وجدان عمومی یک ملت ، قوم و سرزمین است. اساسا فرهنگ هر ملتی شناسنامه ملی آن جامعه است.

از دیرباز فرهنگ و موضعات فرهنگی در کانون مطالعات اجتماعی و انسانی جای گرفته اند.

فرهنگ از دیدگاه مایکل پین اصطلاحی است با کاربردی به واقع نامحدود که اساسا می توان آن را به هر چیزی اطلاق کرد. این اصطلاح را موجودات انسانی آفریده اند و از هرچه جزئی از طبیعت بوده ، مجزاست . با این حال اغلب این ایده مطرح شده است که طبیعت به نوبه خویش جزئی از فرهنگ به شمار می رود.

 

تاریخچـه :

در بین متونی که از گذشته های دور به میراث رسیده واژه : «فرهنگ» در معیاری خاص استفاده شد ، اینکه کلمه «فرهنگ» از دو حرف «فره» به معنای «شکوه و عظمت» است و «هنگ» از ریشه اوستایی «سنگ» به معنی «کشیدن» و «سنگینی» و «وقار» برگرفته شده جای تامل و تدفیق بیشتری دارد.

 

در زبان فرانسه قرون وسطی ، واژه  (cultore)   به معنای « پرستش مذهبی »  بود و واژه couture  یا coture   را به معنی «مزرعه شخم زده و بذر پاشیده » بکار می برند. فعل cuturer  و همچنین couture   به معنی « عمل کاشتن زمین » به کار گرفته می شود. در قرن هفدهم است که کلمه coltore   به معنای « کارروی زمین می آید » و در قرن هیجدهم نویسندگان استفاده از culture  را به طور عام برای نشان ادن «تربیت روح » آغاز می کنند. در زبان فرانسه واژه «فرهنگ» به معنای پیشرفت فکری یک شخص یا به عبارت بهتر « کار لازم برای این پیشرفت» به کار گرفته می شده است.

اما در حوزه زبان انگلیسی مفهوم «فرهنگ» تحولات دیگری به خود می بیند. ای . بی . تایلور در کتب خود بنام فرهنگ های ابتدای  «primitive cuttvre  »  که در سال 1871 منتشر شد ، برای اولین بار واژه فرهنگ را در انگلستان مطرح کرده – گر چه او وامدار کسان دیگری بود ، اما به طور رسمی به او استناد می کنند. تایلور « فرهنگ cutture  » را مترادف با  « تمدن  civilaaization   »  بکار گرفت . وی در ابتدای کتاب خود تعریفی از فرهنگ ارائه می کند که پس از او بارها نقل شده است :

«فرهنگ یا تمدن به مفهوم قوم نگاری عام خود ، مجموعه پیچیده ای است مشتمل بر معارف ، معتقدات ، هنر ، حقوق ، اخلاق ، رسوم و تمامی توانایی ها و عاداتی که بیشتر به عنوان عضوی از جامعه اخذ می نماید. »

بهرحال واژه «فرهنگ» (کولتور) که از فرانسه گرفته شده بود و از آلمانی به انگلیسی ترجمه شده هربار یک معنای جدید بدان افزوده شده و از « مزرعه شخم زده و بذر پاشیده » که در زبان فرانسوی قدیم معنا داده تا مفهوم جامعه شناختی آن که وارد زبان فرانسه شده ، بسیار فراز و نشیب داشته و تحولاتی به همراه داشته.

 
تعريف فرهنگ :

. در اينجا تنها به چند تعريف که از اهميت بيشترى برخوردار است بسنده مى‌کنيم

 

‌از نظر ”ژان کازنو   :  ثمرهٔ واقعى و قابل مشاهده کوشش انسان‌ها در زندگى اجتماعى به‌طور کلى فرهنگ ناميده مى‌شود .

 

 

”رالف لينتون“ :  انسان‌شناس مشهور آمريکائي، فرهنگ را اين‌طور تعريف مى‌کند: ”فرهنگ ترکيبى از از رفتار مکتسب است که به‌وسيلهٔ اعضاء جامعهٔ معينى از نسلى به نسل ديگر منتقل مى‌شود و در ميان افراد مشترک است

 

از ‌نظر ”ادوارد تايلر“ (E.B.Tylor) مردم‌شناس بزرگ انگليسي، ”فرهنگ مجموعه پيچيده‌اى است که شامل مجموعه علوم و دانش‌ها، اعتقادات، هنرها، افکار و عقايد، صنايع، تکنيک، اخلاق، قوانين و مقررات، سخن، عادات و رسوم و رفتار و ضوابطى است که انسان به‌عنوان عضو يک جامعه آن را از جامعه خود فرا مى‌گيرد و در قبال آن تعهداتى به عهده دارد و از نسلی به نسل دیگر منتقل می کند.

هرسکویتس در تعریف فرهنگ چنین می گوید: « فرهنگ اساسا بنایی‌ست بیانگر تمامی باورها، رفتارها، دانش‌ها، ارزش‌ها، و خواسته‌هایی كه شیوه‌ی زندگی هر ملت را باز می‌نماید … و سرانجام عبارت است از هر آنچه یك ملت دارد، هر كاری كه می‌كند و هر آنچه می‌اندیشد.» همچنین  وی ویژگیهای سه‌گانه و به ظاهر متناقضی در تعریف فرهنگ بیان می دارد که معانی شگرفی را باخود دارد:

1- «فرهنگ «عام» ولی «خاص» است.

2- فرهنگ «متغیر» ولی «ثابت» است.

3-پذیرش فرهنگ «اجباری» ولی «اختیاری» است». (۶)

 و در یک تعریف خلاصه و مفید می گوید: «فرهنگ بخش انسان ساخته‌ی محیط است» (7) که در این تعریف به اتفاقی نبودن فرهنگ و ساخت آن توسط انسان تاکید می نماید.

  

انواع فرهنگ  :
       

فرهنگ به چند عنصر تقسیم می شود : که عبارتند از : ( 1- مادی  2-  غیر مادی 3 - عام  4- خاص  5- خرده فرهنگ )

1-  فرهنگ مادی = شامل همه موضوعات یا چیزهایی می شود که قابل دستیابی برای مردم یک جامعه است بعبارت دیگر همه عناصر و دستاوردها ، اختراعات بشر که در طول زندگی خود آن را ایجاد کرده است و می توان آن را مشاهده کرد مانند : موزه – مسجد – دانشگاه و ...

2- فرهنگ غیر مادی = شامل ابداعات غیر ملموس انسانی است یعنی هم اختراعات و غیر آشکار بشر که قابل دیدن نیستند.

3- فرهنگ عام = فرهنگ عام را بعنوان میراث اجتماعی بشر می توان تلقی نمود. و به همین دلیل مجموعه ویژگی های اساسی فرهنگ انسانی که جامعه انسانی را با اجتماعات حیوانی از هم متمایز می کند.

4- فرهنگ خاص = فرهنگ خاص را می توان میراث اجتماعی جامعه مشخصی دانست که مربوط به محدوده جغرافیایی یا ایدئولوژیک معینی است مثل فرهنگ ایرانی ، فرهنگ اسلامی .

5- خرده فرهنگ = خرده فرهنگ به شیوه زندگی گروهی از مردم گفته می شود که در درون یک فرهنگ بزرگتر قرار دارند. در واقع خرده فرهنگ شامل روش ها ، بینش ها ، ارزش ها و شیوه های رفتاری است که در گروه های کوچک از یک جامعه جریان دارد و موجب تفاوت های فکری و رفتاری آن ها با یکدیگر می شود مثلا پزشکان در گردهمائی های خود یک نوع رفتار نشان می دهند که با رفتار وکلای دادگستری در همایش هایشان متفاوت است . در حالی که هر دو گروه ، از جامعه و فرهنگ واحدی برخوردار هستند.

ویژگی های فرهنگ :

1- امکان ارتباط بین انسان ها را فراهم می کند.

2- وسایل سازگاری فرد با ارزش های موجود را تدارک می کند.

3- به ارزش ها هویت می بخشد .

4- ارزش ها را براساس معیار زیباشناختی رتبه بندی می کند.

5- الگوها و مدل رفتاری در جامعه را مشخص می کند.

6- نوع انتظارات افراد از یکدیگر را مشخص می کند.

 

 

نتیجه گیری :

الف) فرهنگ تا چه میزان در یک نظام اجتماعی حضور دارد و در عملکرد افراد و اعضای آن نظام ، اثربخش است.

ب) فرهنگ هر جامعه منحصر به فرد و شامل ترکیبی از ارزش ها و هنجارهایی است که در جایی دیگر نمی توان یافت مثلا یهودیان و مسلمانان گوشت خوک نمی خورند حال آنکه هندوها آن را می خورند و از خوردن گوشت گاو خودداری می کنند.

فرهنگ عبارت از مجموعه ارزش‌هاى مادى و معنوى است که توسط انسان‌ها در طى تاريخ انسانى آفريده شده است. هر فرهنگى در هر دوره‌اى مبين ميزان، سطح پيشرفت و ترقيات فني، تجربيات توليدى در کار، وضع آموزش و پرورش، علوم، ادبيات، هنرها، آرمان‌ها و نهادهاى اجتماعى معين از زندگى انسان‌ها است پس فرهنگ مجموعه اي از باورها و پندارهاي ارزشي است كه در آداب و رسوم، زبان، ادبيات، مذهب، و ساير ميراث هاي فرهنگي تجلي مي يابد و و روي هم رفته بر خلق و خوي مردم اثر مي گذارد. به عبارت ديگر فرهنگ، حقيقت و هويت معنوي ملت ها است كه ساختار كيفي زندگي يك ملت را مشخص نموده به گونه اي كه زندگي كمي و مادري او را تحت تأثير قرار مي دهد.

 

منابـع :

مقدمه‌ای بر مراحل اجرایی برنامه‌ریزی جامع فرهنگی/ سیدرضا صالحی امیری و اسماعیل کاوسی

دولت و برنامه‌ریزی فرهنگی/ اسماعیل کاوسی و فرزانه چاوش‌باشی

معرفی مدل‌هایی برای برنامه‌ریزی فرهنگی/ فرزانه چاوش‌باشی

ارزیابی برنامه‏های فرهنگی در برنامه‏های اول تا سوم توسعه و چالش‌های برنامه‏ریزی فرهنگی/ مینا اصفهان

رویکردهای فرهنگی و الزامات مدیریتی آن/ سیدرضا صالحی امیری و  امیر عظیمی

جعبه ابزار برنامه‌ریزی فرهنگی مشارکتی بین 2010 میراث کنونی و شبکه خلاق شهری در کانادا/ برگردان: فاطمه توحیدی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

___________________________________

 

تعداد صفحات : 4

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 31
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 32
  • آی پی امروز : 2
  • آی پی دیروز : 13
  • بازدید امروز : 5
  • باردید دیروز : 21
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 6
  • بازدید هفته : 217
  • بازدید ماه : 953
  • بازدید سال : 6,939
  • بازدید کلی : 95,424